نگاهی بر طلاق های بازیگران معروف ایرانی, انیمیشن,طلاق های مهم زوج های سینمایی, بازی جدید با لینک مستقیم ,طلاق های بازیگران, سریال,دانلود رایگان فیلم, آهنگ,
نگاهی بر طلاق های بازیگران معروف ایرانی سریال
سوای این که دختر احترامالسادات برومند و داود رشیدی است و از بچگی در محافل هنری بزرگ شده، بازیگر خوبی هم هست. بیشتر ما او را با “مادرخانمی زیزیگولو” میشناسیم. اما بعضیها شاید بولتن جشنواره فیلم کودک را به یاد بیاورند که عکسهای کودکی او را در کنار لیلا حاتمی به چاپ رسانده بود. این دو لیلی و لیلای محبوب، از کودکی همبازی بودهاند؛ هرچند بعدها، لیلی یک چهره تلویزیونی شد اما لیلا یک ستاره سینما. لیلی رشیدی همسر پیشین نیما بانکی است که به اندازه رشیدی مشهور نیست اما در عکاسی استعداد داشت و رفتهرفته در کارش به موفقیت دست پیدا کرد تا اینکه امروزه به چهرهای مطرح در عالم تبلیغات تبدیل شده است. نیما بانکی را اگر از “پراید تهران یازده” به یاد نداشته باشید، در آگهیهای سامسونگ با لباس برزیل، یا با کت و شلوار در حالی که پایش را از قاب السیدی بیرون گذاشته، دیدهاید. حاصل زندگی مشترک این دو، پسری است که با مادرش پیش خانواده رشیدی زندگی میکند....
سوای این که دختر احترامالسادات برومند و داود رشیدی است و از بچگی در محافل هنری بزرگ شده، بازیگر خوبی هم هست. بیشتر ما او را با “مادرخانمی زیزیگولو” میشناسیم. اما بعضیها شاید بولتن جشنواره فیلم کودک را به یاد بیاورند که عکسهای کودکی او را در کنار لیلا حاتمی به چاپ رسانده بود. این دو لیلی و لیلای محبوب، از کودکی همبازی بودهاند؛ هرچند بعدها، لیلی یک چهره تلویزیونی شد اما لیلا یک ستاره سینما. لیلی رشیدی همسر پیشین نیما بانکی است که به اندازه رشیدی مشهور نیست اما در عکاسی استعداد داشت و رفتهرفته در کارش به موفقیت دست پیدا کرد تا اینکه امروزه به چهرهای مطرح در عالم تبلیغات تبدیل شده است. نیما بانکی را اگر از “پراید تهران یازده” به یاد نداشته باشید، در آگهیهای سامسونگ با لباس برزیل، یا با کت و شلوار در حالی که پایش را از قاب السیدی بیرون گذاشته، دیدهاید. حاصل زندگی مشترک این دو، پسری است که با مادرش پیش خانواده رشیدی زندگی میکند....
داریوش فرهنگ – سوسن تسلیمی
سی و پنج سال پیش، داریوش فرهنگ آدم خیلی معروفی بود و سوسن تسلیمی را کسی نمیشناخت، اما پس از ازدواج و در سالهای دهه شصت، ماجرا برعکس شد و تسلیمی شهرتی فراوان پیدا کرد. در این سالها اگرچه داریوش فرهنگ فیلمساز بود و بعضی کارهایش خیلی مطرح شد، اما حضور ثابت تسلیمی در فیلمهای بهرام بیضایی، این بازیگر هنرمند را به اوج رساند. این دو که از طریق گروه تئاتر پیاده با همدیگر آشنا شده بودند، پس از مدتها زندگی مشترک سرانجام فرصت پیدا کردند تا در فیلم “شاید وقتی دیگر” ساخته بهرام بیضایی، نقش زن و شوهر را بازی کنند. تسلیمی، پس از این فیلم، به همراه فرزندش عازم سوئد شد و امروز یکی از چهرههای سرشناس تئاتر سوئد است. اما داریوش فرهنگ مانده و فیلمسازی و بازیگری را تا امروز ادامه داده است.
خسرو شکیبایی – تانیا جوهری
شاید خیلیها ندانند که مرحوم شکیبایی در دهه ۴۰ کار خودش را با دوبلوری شروع کرد و پس از ناکامی در این رشته به تئاتر رفت و سالها گذشت تا دوباره با فیلم “خط قرمز” مسعود کیمیایی به سینما بازگشت. تانیا جوهری هم در همان سالهای دهه ۵۰ بازیگر تئاتر بود. این رابطه که منجر به ازدواج شد، چندان خبرساز نبود؛ چون هیچ یک از این دو، آدمهای معروفی نبودند و در سالهای بعد در حرفهشان سرشناس شدند. شکیبایی کماکان یکی از بازیگران محبوب و سرشناس سینمای ایران است اما تانیا جوهری در سالهای اخیر بسیار کمکار شده است. جالب است که مشهورترین فیلم شکیبایی یعنی”هامون”، داستان مرد روشنفکری است که تمایلی برای جدایی از همسرش ندارد اما زن و خانوادهاش اصرار دارند که این جدایی هر چه زودتر اتفاق بیفتد.
آیدین آغداشلو – شهره آغداشلو
آیدین که نقاش، طراح، گرافیست و نویسندهای تواناست، سالها قبل، پس از یک ازدواج ناموفق و در حالی که دختری به نام تارا داشت، با شهره آغداشلو ازدواج کرد. شهره در فیلمهای علی حاتمی (سوتهدلان) و عباس کیارستمی (گزارش) بازی کرده بود و با تحسین مواجه شده بود و کمکم داشت به بازیگری توانا تبدیل میشد. شهره آغداشلو که با بازی در فیلم “خانهای از شن و مه” و نامزدی اسکار، امروزه یک بازیگر معتبر در عرصه جهانی است، از آیدین جدا شد و مجددا ازدواج کرد و خدا دختری به او داده که ظاهرا آن هم اسمش تارا است. شهره آغداشلو در تمام گفت وگوهایش همواره از آیدین آغداشلو به عنوان کسی یاد کرده است که دوران سعادتمندی را با هم سپری کردند؛ بر خلاف عادت بسیار زشتی که خیلیها دارند و پس از جدایی، با لحنی زننده درباره همسر سابقشان صحبت میکنند. ظاهرا نه ازدواج و نه جدایی این دو، در مسیر پیشرفت حرفهایشان هیچ تاثیری نگذاشته و هر دو همچنان از چهرههای فعال در حیطه کاری خود هستند.
ابوالفضل پورعرب – آناهیتا نعمتی
زمانی که ابوالفضل پورعرب با آناهیتا نعمتی ازدواج کرد، بازیگر بسیار معروفی بود. او محبوبیتش را که با بازی در فیلم “عروس”، ساختهی بهروز افخمی، به دست آورده بود؛ تا سالها حفظکرد. از آن طرف، آناهیتا نعمتی تازه با فیلم خوشساخت “هیوا”، ساختهی رسول ملاقلیپور، وارد سینما شده بود و به عنوان یک چهره جوان و بااستعداد، اول راه بود. از این ماجرا حدود ۸ سال میگذرد. ابوالفضل پورعرب از آن زمان، سیر نزولی را در کارش تجربه کرد و آناهیتا نعمتی هم در حاشیهی سینمای ایران به کار خود ادامه داد. حالا این روزها پس از سالها جدایی این زوج هنرمند، هم آناهیتا نعمتی دوباره به سینمای جدی بازگشته و هم ابوالفضل پورعرب در تلویزیون پرکارتر شده است.
بابک ریاحی پور – مهتاب کرامتی
بابک ریاحی پور یکی از معروفترین نوازندههای ایرانی با ساز تخصصی گیتار باس است و در زمینه موسیقی راک فعالیت میکند. او در آلمان موسیقی را آموخته، آن را در ایران ادامه داده و با خوانندههایی مثل محمد نوری و گروههایی مثل اوهام و آویژه که نوعی موسیقی تلفیقی را دنبال میکردهاند، همکاری داشته است. مهتاب کرامتی از سال ۱۳۷۷ با بازی در فیلم “مردی از جنس بلور” پایش به سینمای ایران باز شد. جالب این که ریاحی پور زودتر از کرامتی به سینما آمده بود. او در سال ۱۳۷۴ برای موسیقی فیلم “فاتح” نوازندگی کرده بود؛ کاری که بعدها ریاحی پور کمتر سراغ آن رفت. ولی مهتاب کرامتی با جدیت، حضور در سینما و تلویزیون را ادامه داد و رشد کرد و خیلی زود به ستاره سینمای ایران تبدیل شد. حالا مهتاب کرامتی تنها زندگی میکند و علاوه بر بازیگری و فعالیت در یونیسف، در یک موسسه طراحی و تولید لباس هم حسابی مشغول است.
یوسف مرادیان – سارا خویینیها
فیلم پر حرف و حدیث “نقاب” اکران شد که داستانش درباره سوء استفادههای متقلبانه از موضوع ازدواج بود. چندی پیش از تلویزیون هم سریالی پخش میشد که داستانش درباره سیاوش و رستم شاهنامه بود و نقش سیاوش را مرادیان بازی میکرد. خویینیها در “معصومیت از دست رفته” هم بازی خوبی داشت اما نقشی که مرادیان در “سربازهای جمعه” بازی کرد، به هر دلیل، آن قدر کوتاه شد که اصلا به چشم نیامد. این دو بازیگر که زمانی با یکدیگر زیر یک سقف زندگی میکردند، سرانجام از هم جدا شدند و امروزه به فعالیت قبلیشان که همان بازیگری در سینما و تلویزیون است ادامه میدهند؛ از جمله خویینیها که چهرهاش را در نقش اصلی “بیصدا فریاد کن” حتما دیدهاید.
فریبرز عرب نیا – آتنه فقیه نصیری – عسل بدیعی
این ۳ بازیگر، معروفتر از آن هستند که بخواهیم معرفیشان کنیم. فریبرز عربنیا به ترتیب با آتنه فقیهنصیری و عسل بدیعی ازدواج کرد و از آنها جدا شد. عربنیا که اغلب، او را با بازیهای چشمگیرش در فیلمهای مسعود کیمیایی، مانند”سلطان” و “ضیافت”، به خاطر میآورند، در فیلمی با موضوع طلاق نیز ایفای نقش کرده است. او در این فیلم (هزاران زن مثل من)، از همسرش (نیکی کریمی) جدا شده و مانع احقاق حق او برای تصاحب بچه میشود. آتنه فقیهنصیری نیز که در فیلمها و سریالهای متعددی ایفای نقش کرده است، با بازی خوبش در نقش “خاله سارا” در یک سریال تلویزیونی، نگاهها را به خود متوجه کرد. درخشش زنده یاد عسل بدیعی نیز از بازی در فیلم “بودن یا نبودن”، ساختهی کیانوش عیاری، شروع شد.
سارا استروک,عماد دهکردی, آهنگ,, انیمیشن,ناتالی متی,photo,تازه,شهاب حسینی,بازیگر نقش سارا در مدار صفر درجه,همسر ناتالی متی,natalie matti,حسن فتحی,دانلود رایگان فیلم,عکس, بازی جدید با لینک مستقیم ,مدار صفر درجه,عکس های جدید و مصاحبه با ناتالی متی (بازیگر نقش سارا در مدار صفر درجه), سریال,جدید,سریال,شوهر ناتالی متی,مصاحبه
عکس های جدید و مصاحبه با ناتالی متی (بازیگر نقش سارا در مدار صفر درجه) همسر ناتالی متی
● غذا خوردید یا صبحانه؟بله، بِبَخْشید، آن دفعه زنگ زدید، من مشغول بازی بودم، خانه نبودم.● الان آنجا دارید در چه فیلمی بازی میکنید؟یک فیلم کوتاه است که یکی از دوستان من میسازد به اسم «Loka-devitout». نمیدانم به زبان شما چه میشود. آهان... فکر کنم دل ستاره. عماد هم با من است، اما بیشتر دوست دارد پشت دوربین کار کند.● ایران را از قبل چقدر میشناختید؟خیلی خوب نمیشناختم. وقتی کودک بودم دوستی داشتم که از ۱۰ تا ۱۷ سالگی در ایران زندگی کرده بود و با من همکلاس بود. از او درباره ایران شنیده بودم.● الان از زندگی با یک مرد ایرانی خوشحال هستید؟خب، آره (با خنده).● از مردم ایران چطور؟ از فرهنگ ایران چیزی میدانستید؟از فرهنگ ایران خیلی خوشم آمد چون چندین بار با عماد به ایران آمدم و با خانواده و دوستانش آشنا شدم.● با سینمای ایران چطور؟ مثلا چند تا کارگردان و بازیگر ایرانی را میشناسید؟در فرانسه با سینمای ایران قبل از اینکه به ایران بیایم کمی آشنا شده بودم. عماد خیلی سینما را دوست دارد. عباس کیارستمی، مخملباف، دختر ایشان را میشناختم و چیزهایی هم درباره مهرجویی شنیده بودم.● بهرام بیضایی چطور؟نه... یادم نمیآید.● حسن فتحی را میشناختید؟قبلا نه، آمد پاریس، رفتم و دیدمش. با آقای زاهدی و چند تا هنرپیشه که آمده بودند، «کجاها» را دیدند و من هم با آنها بودم.● حتما آمده بودند «لوکیشنها» را ببینند. شنیدیم شما برای بازی در این سریال ۲ سال زمان گذاشتید؟آره. من آن موقع ۲۷ ساله بودم و الان که سریال تمام شده ۲۹ ساله هستم.● در این ۲ سال به فرانسه هم رفتید؟۲ سال رفت و آمد داشتم. ۳ ماه در مجارستان، ۲ هفته در پاریس و چند ماه در ایران. شاید همه با هم ۸ ـ ۷ ماه شد.● عماد چقدر به شما کمک کرد؟ مثل اینکه در خواندن و ترجمه فیلمنامه به شما کمک کرده است؟کمک... اولینبار برای من خواند. من نمیتوانستم بخوانم چون سخت بود. اولین بار آمد ایران و یک ماه ماند. دومین بار با دختری دوست شدم به نام نازنین که فرانسه بلد بود. نمیدانم به زبان شما چی میشود. آن «Editor» بود و برای من میخواند.● تمام سناریوی «مدار صفردرجه» را برای شما خواند؟نه... فقط سکانسهای بازی من را با نازنین خواندیم.● در کشور شما هم همینطوری سریال میسازند؟ فکر میکنید چه فرقی میان ساخت سریالهای ایرانی و خارجی هست؟آها... چی فرق؟● بله، فرق، dif ference .فرق هست، ولی زیاد هم معلوم نیست؛ همینجوری هر کسی که کار میکند در فرانسه همین کار را هم میکنند. وقتی میرسی، میبینی که فیلمبرداری فرق ندارد ولی وقتی میروی توی «detail، «detail میدانید چیست؟● بله این جزئیاتی که به آن اشاره میکنید، چی هست؟در فرانسه اگر سریال بازی میکنی، مال یک کارگردان نیست، یک گروه کارگردانی میکنند، سریال مینویسند و مثل این سریال که سی ... نمیدانم چه میگویید به فارسی... سی قسمت است.بله، یک نفر کارگردانی نمیکند. اینجا همه کار مال آقای فتحی بود؛ از اول خودش آن را نوشته و کارگردانی کرده است.
گفتوگو با ناتالی متی یک فرانسویالاصل زاده رم، که زبان فارسی را ۴ سالی بیشتر نیست یاد گرفته هم شیرین است و هم زمان زیادی را میطلبد.
او همسر یک جوان ایرانیالاصل به نام عماد است که حالا در پاریس زندگی میکند. تنها راه گفتوگو با او، تماس تلفنی با فرانسه بود. یک بار قرار به هم خورد، یک بار هم تازه از خواب بیدار شده بود و به گفته خودش میخواست غذا بخورد.
به هر حال، همه چیز جور شد. این گفتوگو ویژگیهای خودش را داشت؛ اول اینکه زبان فرانسه نمیدانستیم و او شمردهشمرده فارسی حرف میزد و دوم اینکه چندین بار میان مصاحبه، ناتالی ناچار شد به دیکشنری فارسی مراجعه کند چون هنوز تمام کلمات ما را نمیدانست.
با این حال، بعضی کلمات را متوجه نمیشد و قرار شد بعضی سؤالات را به زبان انگلیسی بپرسیم و او هم به انگلیسی پاسخ دهد. بعد هم اینکه سعی کردیم کمی تا قسمتی لحن فارسی حرف زدن او را حفظ کنیم تا فضای گفتوگو دستتان بیاید. مصاحبه همشهری جوان با این هنرپیشه را بخوانید:
● غذا خوردید یا صبحانه؟
بله، بِبَخْشید، آن دفعه زنگ زدید، من مشغول بازی بودم، خانه نبودم.
● الان آنجا دارید در چه فیلمی بازی میکنید؟
یک فیلم کوتاه است که یکی از دوستان من میسازد به اسم «Loka-devitout». نمیدانم به زبان شما چه میشود. آهان... فکر کنم دل ستاره. عماد هم با من است، اما بیشتر دوست دارد پشت دوربین کار کند.
● ایران را از قبل چقدر میشناختید؟
خیلی خوب نمیشناختم. وقتی کودک بودم دوستی داشتم که از ۱۰ تا ۱۷ سالگی در ایران زندگی کرده بود و با من همکلاس بود. از او درباره ایران شنیده بودم.
● الان از زندگی با یک مرد ایرانی خوشحال هستید؟
خب، آره (با خنده).
● از مردم ایران چطور؟ از فرهنگ ایران چیزی میدانستید؟
از فرهنگ ایران خیلی خوشم آمد چون چندین بار با عماد به ایران آمدم و با خانواده و دوستانش آشنا شدم.
● با سینمای ایران چطور؟ مثلا چند تا کارگردان و بازیگر ایرانی را میشناسید؟
در فرانسه با سینمای ایران قبل از اینکه به ایران بیایم کمی آشنا شده بودم. عماد خیلی سینما را دوست دارد. عباس کیارستمی، مخملباف، دختر ایشان را میشناختم و چیزهایی هم درباره مهرجویی شنیده بودم.
● بهرام بیضایی چطور؟
نه... یادم نمیآید.
● حسن فتحی را میشناختید؟
قبلا نه، آمد پاریس، رفتم و دیدمش. با آقای زاهدی و چند تا هنرپیشه که آمده بودند، «کجاها» را دیدند و من هم با آنها بودم.
● حتما آمده بودند «لوکیشنها» را ببینند. شنیدیم شما برای بازی در این سریال ۲ سال زمان گذاشتید؟
آره. من آن موقع ۲۷ ساله بودم و الان که سریال تمام شده ۲۹ ساله هستم.
● در این ۲ سال به فرانسه هم رفتید؟
۲ سال رفت و آمد داشتم. ۳ ماه در مجارستان، ۲ هفته در پاریس و چند ماه در ایران. شاید همه با هم ۸ ـ ۷ ماه شد.
● عماد چقدر به شما کمک کرد؟ مثل اینکه در خواندن و ترجمه فیلمنامه به شما کمک کرده است؟
کمک... اولینبار برای من خواند. من نمیتوانستم بخوانم چون سخت بود. اولین بار آمد ایران و یک ماه ماند. دومین بار با دختری دوست شدم به نام نازنین که فرانسه بلد بود. نمیدانم به زبان شما چی میشود. آن «Editor» بود و برای من میخواند.
● تمام سناریوی «مدار صفردرجه» را برای شما خواند؟
نه... فقط سکانسهای بازی من را با نازنین خواندیم.
● در کشور شما هم همینطوری سریال میسازند؟ فکر میکنید چه فرقی میان ساخت سریالهای ایرانی و خارجی هست؟
آها... چی فرق؟
● بله، فرق، dif ference .
فرق هست، ولی زیاد هم معلوم نیست؛ همینجوری هر کسی که کار میکند در فرانسه همین کار را هم میکنند. وقتی میرسی، میبینی که فیلمبرداری فرق ندارد ولی وقتی میروی توی «detail، «detail میدانید چیست؟
● بله این جزئیاتی که به آن اشاره میکنید، چی هست؟
در فرانسه اگر سریال بازی میکنی، مال یک کارگردان نیست، یک گروه کارگردانی میکنند، سریال مینویسند و مثل این سریال که سی ... نمیدانم چه میگویید به فارسی... سی قسمت است.
بله، یک نفر کارگردانی نمیکند. اینجا همه کار مال آقای فتحی بود؛ از اول خودش آن را نوشته و کارگردانی کرده است.
● درباره سارا و خانمهای ۵۰ سال پیش ایران کتابی خواندید؟
نه لازم نبود بدانم. فقط باید در فیلم میدانستم. ولی برای کار کردن در ایران خیلی مهم بود که زبان من درست شده بود. چون در این سریال آدمهای دیگری که ایرانی نبودند مثل آقایی که نقش عمو و دایی من را داشت، زبان فارسی نمیدانستند و راحت نبودند. ولی من با کارگردان با کسی که گریم میکند، میتوانستم صحبت کنم.... میدانید گم نبودم.
● چرا برای نقش سارا لازم نبود مطالعه کنی یا مثل سارا ببینی؟
وقتی سناریو را خواندم، همینطوری سارا را میدیدم به چشم. ولی برای یک نقش یهودی فرانسوی کمی باید بلد باشی.
● چه جالب! درست برعکس؟ بله!
در سریال خیلی فلسفه ایران را میکوبید و با آن میجنگید! (خنده...)
● شما فلسفه ایران را میشناختید؟ مثلا میدانستید ملاصدرا یکی از فیلسوفان بزرگ اسلامی ماست؟
آقای فتحی این چیزها را با detail میدانست. من با فلسفه «اوروپری» آشنا بودم. ولی از فلسفه ایران اطلاع نداشتم.
● آقای فتحی چقدر به شما درباره فلسفه ایران گفت؟
قبل از بازی خیلی با ما حرف زد و خودش توضیح داد.
● شهاب حسینی که نقش پارسا را بازی میکرد، چقدر به شما کمک کرد؟
کمک کرد. ولی من حرفهای شهاب حسینی را متوجه نمیشدم. خیلی detail متوجه نمیشوم، چون از کلمات مشکل استفاده میشد.
● پس برای اینکه واکنش نشان دهید، دچار مشکل نمیشدید؟
نه، همه کلمات را، بعضی سکانسها سخت بود؛ چون آقایی که نقش پروفسور را داشت به زبان مجاری حرف میزد و من متوجه نمیشدم، بعد ناراحت میشدم و با خودم میگفتم، هیچکس من را نمیفهمد. ولی فایده خوب داشت.
● بعد از سریال، از فلسفه ایرانی چی دستگیرتان شده؟
از فلسفه ایران بیشتر، بر روی زبان کار کردیم. الان کتابی میخوانم... فلسفه نه... نمیدانم چی میگویید آنتیک Story میخوانم که تاریخ ۲ هزار ساله ایران توضیح است. ولی چون اینجا کتاب ترجمهشده به زبان فارسی کم است، من خوب متوجه نمیشوم. فقط مثل بچه میخوانم.
● خودتان سریال را دیدید؟
نه، یک بار از اینترنت دیدم. تصویر خوب نبود، فقط تشخیص دادم که ببینم خودم هستم، ولی آنطور که ببینم چطوری بازی کردم نه، اگر کس دیگری ببیند، نمیتواند متوجه شود. چون صورتم را خوب نمیبینم.
● دوستانتان در فرانسه کنجکاو نیستند کارتان را ببینند؟
نه زیاد (خنده)... الان با آدمهای «Professional» (حرفهای) که آشنا میشوم، میگویند چرا ۲ سال است بازی نکردهای؟ کجا بودی؟ من عکس دارم. نشان میدهم و یک کمی هم فیلم دارم. وگرنه، میگویند چی کار کردی و کجا بودی؟
● مثلا نگفتند چرا در یک سریال ایرانی بازی کردی؟
چرا، بعضیها اینطوری فکر میکنند. ولی به نظر من تجربه خیلی مهم و خوب است.
● چرا خوب است؟
خب، در یک کشور دیگر کار کنی، خیلی کارم عوض شده. در فرانسه من در سینما بازی میکردم و فیلم کوتاه خیلی بازی کردم، ولی فقط ۲سال در یک سریال بودم و وقتی خیلی زیاد در یک نقش کار کنی، میتوانی خیلی زیاد آن را بفهمی.
● فکر میکنی بازی در یک سریال ایرانی به مشهور شدن شما کمک میکند؟
الان اگر ژورنالیستی در فرانسه پیدا شود و از من بگوید و از من حرف بزند، کمک میکند. اگر نه فقط در ایران میتواند کمک کند. شهرت این است که به یک کار خوب برسی. وقتی همینطوری معروف هستی، فقط بازیگر هستی. باید برسی به جایی که فیلم خوب داشته باشی.
● یعنی این که باید در فیلمهای خوب بازی کنید نه این که بازیگر خوبی باشید؟
یعنی معروفی مهم است اگر میتوانی از آن استفاده کنی، اما فقط برای توی خیابان معروف باشی خوب نیست. مهم این است که یک کارگردان خوب تو را ببیند، فکر کند و یک فیلم بسازد.
● راستی چه کسی شما را به حسن فتحی معرفی کرد؟
وقتی به ایران آمدم با آقای عبدالله اسکندری (گریمور) آشنا شدم. اولین بار وقتی فهمید دنبال یک فرانسوی میگردند، خودش من را به آقای بشکوفه و فتحی معرفی کرد.
● قبل از این هم، قرار بوده در فیلم یا سریال ایرانی بازی کنید؟
من با خانم فیلمبردار آقای مخملباف آشنا بودم. فیلمبردار مخملباف شماره من را پیدا کرده بود و با من تماس گرفت.
● از شما تست گرفتند؟
بله، تست گرفتند و بعد من رفتم فرانسه.
● خب بعد، یعنی انتخاب نشدید؟
قرار نبود بازی کنم. فقط میخواست ببیند.
● بازی در کدام صحنههای سریال سختتر بود؟
یکی تو شیراز بود و حافظیه. شب بود و ما از ۱۱شب تا ۷ صبح میگرفتیم. باران میآمد و من باید خیس میشدم و خیلی هوا سرد بود. ۱۰ ساعت ماندم زیر باران و زمانی سختتر بود که گریهدار بود.
● صحنههایی که گریه میکردید سخت بود، چه صحنههایی آسان بود؟
صحنههای تو پاریس آسان بود.
● چون در کشور خودتان بود، میگویید آسان بوده؟
نه (با خنده)، چون فقط از دور میگرفتند. صحنههایی بود که با هم میخندیدم، آسان بود.
● آشنایی شما با همسرتان هم مثل آشنایی پارسا و ساراست؟
آره (با خنده) همینطوری بود مثل سریال آقای فتحی شد، ولی مثل جنگ نیست. ما در فرانسه، آشنا شدیم؛ فیلم کوتاه بازی میکردیم. بعد با خانواده عماد آشنا شدم. با مامان عماد دوست شدم، او خیلی فارسی به من یاد داد و بعد با آمدن به ایران یاد گرفتم.
● از ایران چه چیزی را بیشتر به یاد دارید؟
غذاهای ایرانی را دوست دارم.
● یعنی از ایران فقط غذاهای ما را به خاطر دارید؟
نه...خب،...
● مثل چی؟
آش رشته خیلی دوست دارم، سالاد شیرازی... همه پلوهای شما را میخورم، دوغ را خیلی دوست دارم که در فرانسه اصلا دوغ نیست.
● خب ماست که دارید، کمی آب توی آن بریزید، میشود دوغ!
چی؟ (با خنده)
● بهترین اتفاقی که در این کار برایتان افتاد، چه بود؟
آخرین روز که کار کردیم جالب بود. رفتیم فیروزکوه و آن جا خیلی سرد بود. 6 درجه زیرصفر، 2 روز ماندیم. من شانس آوردم که بعدازظهر کار داشتم. بعدازظهر هوا گرم شده بود. آدمهای دیگر سردشان بود و یک نفر میخواست برود بیمارستان و اتوبوس مانده بود که او را ببرد.
● یعنی چی مانده بود، خراب شده بود؟
نه، نمیدانم... شما چه میگویید ولی «freeze» شده بود. کار نمیکرد. نتوانست برگردد با چند تا تاکسی برگشت (با خنده). این خاطره خوبی بود!
عکس های ناتالی متی بازیگر نقش سارا آستروک در سریال مدار 0 درجه
گالری عکس های ناتالی متی بازیگر نقش سارا آستروک
آرشیو همه عکس های ناتالی متی بازیگر نقش سارا آستروک
جدیدترین عکس های ناتالی متی و همسرش عماد دهکردی
دانلود همه عکس های ناتالی متی Natalie Matti
کامل ترین آلبوم عکس های ناتالی متی Natalie Matti
یکی از آخرین کارهای ناتالی متی - نمایش «بازگشت پسر نافرمان» - مارچ 2014
دانلود سریال مدار صفر درجه +سکانس های ماندگار آن
دانلود موزیک تیتراژ سریال مدار صفر درجه
انیمیشن,زبان اصلی, بازی جدید با لینک مستقیم ,حل تمرین,راهنما, آهنگ,نظریه زبان ها و ماشین ها,,جزوه,دانلود جزوه حل تمرین نظریه زبان ها و ماشین ها (اتومات ها),peter linz,حل المسایل,دانلود,نظریه,تمرین های آخر کتاب, سریال,اتومات ها,پتر لینز,دانلود رایگان فیلم
دانلود جزوه حل تمرین نظریه زبان ها و ماشین ها (اتومات ها) حل المسایل
از سویی جزواتی که در بازار با نام حل تمرین های این درس موجود است خالی از عیب و نقص نیستند، پس بهتر است حل تمرین آن را با دستخط آقای پیتر لینز داشته باشید. کتاب منبع این درس: مقدمه ای بر زبان ها و ماشین ها. نویسنده : پیتر لینز می باشد. شما می توانید این جزوه را در ادامه مطلب به گونه رایگان دانلود کنید.
جزوه حل تمرین نظریه زبان ها و ماشین ها(اتومات ها) به صورت فایل PDF و دست نویس پیتر لینز را می توانید در این پست دانلود کنید. زیرا بدون تمرین نمی شود مباحث این درس را فرا گرفت.
از سویی جزواتی که در بازار با نام حل تمرین های این درس موجود است خالی از عیب و نقص نیستند، پس بهتر است حل تمرین آن را با دستخط آقای پیتر لینز داشته باشید. کتاب منبع این درس: مقدمه ای بر زبان ها و ماشین ها. نویسنده : پیتر لینز می باشد. شما می توانید این جزوه را در ادامه مطلب به گونه رایگان دانلود کنید.
عنوان کتاب: جزوه حل تمرین نظریه زبان ها و ماشین ها (اتومات ها) به زبان اصلی
زبان کتاب: انگلیسی
تعداد صفحه: 99
حجم فایل: 2.6 مگابایت
برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید
√ راهنمای دانلود : پس از ورود به لینک دانلود، روی دکمه Free Download کلیک کرده و سپس دکمه
Create Download Link را بزنید تا لینک مستقیم برای شما آماده گردد.
√ دیدگاه ها و پیشنهاد های خود را با ما در میان بگذارید. رضایت شما هدف ماست.
سریال, انیمیشن,زندگینامه, آهنگ,آرتور شوپنهاور,تاملی در زندگینامه و سرگذشت آرتور شوپنهاور,دانلود رایگان فیلم,بیوگرافی, بازی جدید با لینک مستقیم ,,سرگذشت
تاملی در زندگینامه و سرگذشت آرتور شوپنهاور آرتور شوپنهاور
مادر او زنی باهوش بود و یکی از نام آورترین داستان نویسان روزگار خود گردید. این زن از همنشینی با شوهر عامی خود چندان خشنود نبود و پس از مرگ او، آزادانه به عشق ورزی پرداخت و به "وایمار"، که در آن زمان، مناسبترین مکان برای این گونه زندگی بود، رفت. آرتور شوپنهاور، همچون "هملت"، بر ضد ازدواج دوباره مادرش شورش کرد. این درگیری با مادر سبب شد که او فلسفه خود را با باورهایی نیمه حقیقی درباره زنان چاشنی دهد. یکی از نامههای مادرش، چگونگی روابط آن ها را روشن میسازد:"تو ستوه آور و آزار دهنده هستی و زندگی با تو بسیار دشوار است؛ خودخواهیات همه ویژگی های نیک تو را در بر گرفته است و همه این ویژگی ها بیهوده است؛ زیرا تو نمیتوانی از خردهگیری بر دیگران دوری کنی."
آرتور شوپهناور در 22 فوریه 1788، در شهر "دانتزیگ" آلمان (گدانسک در لهستان امروزی) دیده به جهان گشود. پدر او که پیشه بازرگانی داشت، به سبب مهارت، مزاج گرم، سرشت پابرجا و عشق به آزادی، نام آور بود. هنگامی که آرتور پنج سال داشت، پدرش از "دانتزیگ" به "هامبورگ" کوچ کرد؛ زیرا "دانتزیگ" به دلیل چیرگی "پروس" در سال 1793، استقلال خود را از دست داده بود. بدین ترتیب، شوپنهاور جوان، میان تجارت و داد و ستد بزرگ شد و با وجود تشویق و تحریک پدر، این کار را ترک کرد، ولی اثرات آن در وی باقی ماند که عبارت بود از رفتاری کمابیش خشن، ذهنی حقیقتبین و شناختی نسبت به امور دنیا و مردم؛ همین امر، وی را در برابر فیلسوفان رسمی آکادمیک، که او از آنها بیزار بود، قرار داد. شوپنهاور میگوید:
"طبیعت، نهاد و یا اراده، از پدر به ارث میرسد و هوش، از مادر."
مادر او زنی باهوش بود و یکی از نام آورترین داستان نویسان روزگار خود گردید. این زن از همنشینی با شوهر عامی خود چندان خشنود نبود و پس از مرگ او، آزادانه به عشق ورزی پرداخت و به "وایمار"، که در آن زمان، مناسبترین مکان برای این گونه زندگی بود، رفت. آرتور شوپنهاور، همچون "هملت"، بر ضد ازدواج دوباره مادرش شورش کرد. این درگیری با مادر سبب شد که او فلسفه خود را با باورهایی نیمه حقیقی درباره زنان چاشنی دهد. یکی از نامههای مادرش، چگونگی روابط آن ها را روشن میسازد:
"تو ستوه آور و آزار دهنده هستی و زندگی با تو بسیار دشوار است؛ خودخواهیات همه ویژگی های نیک تو را در بر گرفته است و همه این ویژگی ها بیهوده است؛ زیرا تو نمیتوانی از خردهگیری بر دیگران دوری کنی."
از این رو مادر و فرزند از یکدیگر جدا شدند و شوپنهاور، گاهی مانند دیگر میهمانان به خانه مادر خود میرفت؛ روابط آن دو بسیار رسمی و مودبانه گردید و آن ناسازگاری و کدورتی که گاهی میان افراد خانواده دیده میشود، بین آن دو وجود نداشت.
رابطه ی مادر و فرزند را "گوته" تیرهتر کرد، زیرا به مادر خبر داد که فرزندش مردی بسیار نام آور خواهد شد؛ مادر هرگز نشنیده بود که دو نابغه از یک خانواده به وجود بیاید. سرانجام، روزی، درگیری به اوج خود رسید و مادر، رقیب و فرزند خود را از پلهها پایین انداخت و فرزند به مادرش گفت که آیندگان، مادر را تنها از راه فرزند خواهند شناخت. پس از آن شوپنهاور به زودی "وایمار" را ترک گفت و دیگر میان آن دو دیداری صورت نگرفت.
تامس تافه می گوید:
"درباره دیدگاه های او [شوپنهاور] درباره زنان چیزی نمیتوان گفت، جز این که این دیدگاه ها شاید کمی عجیب و غریب باشد."
شوپنهاور با پایان دوره دبیرستان و دانشگاه، مدتی را به همنشینی با مردم و عشقبازی گذرانید که نتایج آن، در سرشت و فلسفهاش آشکار گردید. او افسرده و دریده و شکاک بار آمد؛ دچار وسوسه ترس و گمان های بد شد، پیپ خود را در قفل و کلید نهان میکرد و هرگز نگذاشت تیغ سلمانی به گردنش برسد؛ همیشه زیر بالش خود طپانچهای پُر میگذاشت، شاید برای آن که کار دزدان را آسان تر سازد. از سر و سدا بیزار بود و در این باره مینویسد:
"... میزان بردباری که شخص میتواند در برابر سر و سدا داشته باشد، با استعداد ذهنی او نسبت عکس دارد و از این راه میتوان به درجه هوش و استعداد او پی برد... سر و سدا برای مردم هوشمند، رنج و عذاب است... نیروی فراوانی که از برخورد اشیا و چکش زدن و افتادن آنها به وجود می آید، هر روز مرا رنج و عذاب داده است."
شوپنهاور به کمک یک هندو از باورهای بوداییان آگاهی یافت و پس از بررسی و اندیشه زیاد به آیین بودایی، باور کامل پیدا کرد. وی از این که قدر و اهمیتاش را کسی نمی شناخت، سخت آشفته گردیده و این حس در او به درجه بیماری رسیده بود.
"رساله ی اجتهادیه" او در سال 1812 با نام "چهار اصل دلیل کافی" نوشته شد و پس از آن، شوپنهاور، همه زمان خود را صرف تدوین شاهکار خود به نام "جهان همچون اراده و تصور" نمود. به نظر او این کتاب دیگ جوش پر از اندیشه ها و باورهای کهن نیست، بلکه از اندیشهای زیبا و تازه ترکیب شده است. این امر بیانگر خودخواهی و غرور گستاخانهای است، ولی بسیار درست است.
شوپنهاور با نوشتن این کتاب، مدعی شد که پاسخ همه مسایل فلسفی را یافته است؛ تا آنجا که میخواست بر نگین انگشتری خود، تصویر "سفینکس" را در حال انداختن خود به گرداب، نقش کند؛ زیرا سفینکس گفته بود که اگر کسی برای مسایل و چیستانهای او پاسخی بیابد، خود را به گرداب خواهد افکند.
با این همه، کتاب شوپنهاور، توجه مردم را جلب نکرد؛ مردم به اندازه کافی بدبخت بودند و دیگر نمیخواستند کتابی درباره بدبختی و سیه روزی خویش بخوانند. از این رو، شوپنهاور به سختی از مردم رنجید و نسبت به اجتماع بدبین گشت. شانزده سال پس از انتشار این کتاب، به شوپنهاور خبر رسید که بخش بزرگی از نسخه های چاپی کتاب را به جای کاغذ باطله فروخته اند.
شوپنهاور همه باورها و آرای خود را در این کتاب گنجانید؛ تا آنجا که کتاب های دیگر او، تنها شرح این کتاب به شمار می رود. وی در سال 1836، رسالهای به نام "اراده در طبیعت" منتشر کرد که تا اندازهای در کتاب "جهان همچون اراده و تصویر"، که در سال 1844 منتشر شد، گنجانیده شده بود. او در سال 1841، کتابی به نام "دو مسئله بنیادی اخلاقی" نوشت و در سال 1851، کتابی به نام "مقدمات و ملحقات" را منتشر کرد که میتوان آن را به "پیش غذاها و دسرها" نیز برگردان کرد. این کتاب به انگلیسی به نام "مقاله ها" یا "رساله ها" برگردان شده است و از خواندنیترین آثار او به شمار می رود. شوپنهاور در ازای نوشتن آن، تنها ده جلد از نسخه های چاپی آن را دریافت کرد. با چنین شرایطی، خوشبین بودن دشوار است.
شوپنهاور آرزو داشت که فلسفه خود را در یکی از دانشگاه های بزرگ آلمان تدریس کند؛ این فرصت در سال 1822 پیش آمد و وی را به عنوان دانشیار به دانشگاه "برلین" فرا خواندند. او از روی عمد، همان ساعاتی را که هگل در آن درس می داد، برای تدریس برگزید و بر این باور بود که دانشجویان به او و هگل همچون آیندگان خواهند نگریست؛ ولی به دلیل عدم پیشباز دانشجویان، ناگزیر شد در اتاق خالی تدریس کند. از این رو، از امر تدریس کنار گرفت و برای انتقام، هجونامههای* تلخی بر ضد هگل نوشت. در سال 1831، بیماری وبا شهر "برلین" را فرا گرفت و هگل و شوپنهاور هر دو گریختند، ولی هگل پس از بازگشت، گرفتار بیماری شد و پس از چند روز درگذشت. شوپنهاور به "فرانکفورت" رفت و مانده عمر هفتاد و دو سالهی خود را در آنجا سپری کرد.
دانشگاه ها از او و آثارش بیخبر بودند؛ گویا هر پیشرفت مهم فلسفی میبایست بیرون از فضای دانشگاه صورت گیرد. نیچه میگوید:
"هیچ چیز، دانشمندان آلمان را مانند عدم شباهتی که میان شوپنهاور و آنان بود رنج نداد."
سرانجام، شوپنهاور به نامآوری رسید و نزد همگان، پرآوازه گشت. مردم طبقه متوسط از وکلا و پزشکان و بازرگانان، او را فیلسوفی یافتند که با واژه های بر سروسدای مظنونات [ =پندارها ] دانش الهی سر و کار ندارد؛ بلکه دیدگاهی پذیرفتنی درباره رویدادها و زندگی روزانه دارد. اروپایی که از بردباری ها و کوشش های 1848 سرخورده بود، به پیشباز این فلسفه که بازتاب نومیدی 1815 بود، رفت. حمله دانش به الهیات، نفرت سوسیالیسم از تهیدستی و جنگ و اجبار حیاتی درگیری برای زندگی؛ همگی عواملی بودند که سبب نامآوری شوپنهاور شدند.
وی با آزمندی، همه گفتارهایی را که درباره او مینوشتند، می خواند؛ از دوستان خود درخواست کرده بود که هرچه درباره او چاپ میشود، برایش بفرستند. در سال 1854، واگنر نسخهای از "حلقه نیبلونگ" را به همراه ستایشی از فلسفه موسیقی شوپنهاور برای او فرستاد. بدین ترتیب، این بدبین بزرگ در سنین پیری تا اندازهای خوشبین گردید؛ پس از غذا به گرمی، فلوت مینواخت و از روزگار سپاسگزار بود که او را از آتش جوانی رهانیده است. در سال 1858و در هفتادمین سال زایش وی، از همه بخشهای اروپا، سیل تبریک و شادباش به سوی او روان گردید.
شوپنهاور تنها دو سال پس از کسب چنین آوازهای زنده ماند و در 21 سپتامبر 1860، ]در فرانکفورت[ هنگامی که به تنهایی سرگرم خوردن صبحانه بود و گویا تندرست به نظر میرسید؛ درگذشت. [در اتاق کارش دو مجسمه برنزی وجود داشت: یکی از کانت و دیگری از بودا]
گردآوری و ویرایش: مریم فودازی
برگرفته از:
- ویل دورانت، تاریخ فلسفه، برگردان عباس زریاب، چاپ هجدهم، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی، تابستان ۱۳۸۴.
- تافه، تامس؛ فلسفه ی آرتور شوپنهاور؛ برگردان عبدالعلی دست غیب؛ نشر پرسش، 1379.
* سرودهای که در آن، کسی را دشنام دهند یا سرزنش کنند.
فوتبال,پرسپولیس تهران,تاریخچه پیروزی, انیمیشن,history of perspolis,نگاهی به تاریخچه باشگاه فوتبال پرسپولیس تهران, بازی جدید با لینک مستقیم , سریال,,دانلود رایگان فیلم, آهنگ
نگاهی به تاریخچه باشگاه فوتبال پرسپولیس تهران فوتبال
پرسپولیس یک واژهٔ یونانی به معنای شهر پارسی است که از دو واژهٔ «پرسه» (به یونانی: Πέρσης) به معنای پارسی و «پولیس» (به یونانی: Πόλις) به معنای شهر تشکیل شدهاست. یونانیان باستان به پارسه یا تخت جمشید، پایتخت دودمان هخامنشیان، پرسپولیس میگفتند. در سال ۱۳۶۰، سازمان تربیت بدنی نام بولینگ عبده را به مجموعه ورزشی شهید چمران تغییر داد و قرار شد پرسپولیس از سال ۱۳۶۱، با نام دیگری فعالیت کند. بازیکنان در اعتراض به این تصمیم، در بازی با هما در جام باشگاههای تهران حاضر نشدند و قهرمانی این مسابقات را از دست دادند. در دی ۱۳۶۵، پرسپولیس تحت پوشش بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی قرار گرفت. بنیاد مستضعفان تصمیم گرفت نام تیم را به «آزادی» تغییر دهد. بازیکنان با این تغییر نام موافق نبودند. در ۲۷ بهمن ۱۳۶۵، نام باشگاه رسماً به «پیروزی» تغییر یافت. اداره کل تربیت بدنی استان تهران در اطلاعیهای اعلام کرد که «این تغییر نام به پیشنهاد بازیکنان صورت گرفتهاست.» با این وجود، رسانهها و مردم ایران بیشتر نام پرسپولیس را به کار میبرند. در آگهی ثبت نمادی که شرکت فرهنگی ورزشی پرسپولیس در سال ۱۳۷۰ به ثبت رسانده، این توضیح آمدهاست: «کلمه پرسپولیس و علامت فانتزی. تصویر جامی که از دو طرف با دو سر اسب هخامنشی تلاقی دارد.»رنگ قرمز یکی از مهمترین نمادهای باشگاه فوتبال پرسپولیس به شمار میآید. به جز فصل ۸۶-۱۳۸۵ و چند بازی لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۰۹ که بازیکنان پرسپولیس لباسهای راهراه سفید و قرمز پوشیدند، از آغاز همواره رنگ اصلی پیراهن پرسپولیس قرمز بودهاست. از این رو آنان را «ارتش سرخ» و «سرخپوشان» مینامند. پیراهن دوم باشگاه نیز به طور سنتی سفید بوده است. از فصل ۹۰-۱۳۸۹ پیراهن دوم باشگاه به رنگ مشکی تغییر کرد که در پی آن در فصل ۹۱-۱۳۹۰ نیز این رنگ به عنوان رنگ دوم پیراهن باشگاه برگزیده شد. در یک نظرسنجی که پیش از لیگ دهم از سوی پایگاه خبری باشگاه پرسپولیس انجام شد، ۴۲ درصد از هواداران، رنگ مشکی و ۱۷ درصد رنگ سفید را برای رنگ پیراهن دوم باشگاه برتری دادهاند. پرسپولیس در فرهنگ عامه و رسانهها پرسپولیس به عنوان یک باشگاه فوتبال، کاملاً در میان مردم ایران شناختهشدهاست. عادل فردوسیپور در مجله ورلدساکر در این باره مینویسد: «نخستین پرسشی که هواداران فوتبال در ایران از یکدیگر میپرسند این است که قرمز هستی یا آبی؟» رسانههای ایران به شدت اخبار این باشگاه را پوشش میدهند و «حاشیه»های زیادی پیرامون افراد حاضر در باشگاه است. افکار عمومی ایران امروز نیز همانند دیگر جوامع،تحت تاثیر این رسانههای ورزشی قرار دارند. در چند سال اخیر بیش از ۵۰ وبگاه در فضای اینترنت با نام پرسپولیس وجودداشتهاست. برخی از این وبگاهای هواداری و خبری، خود را «سایت کانون هواداران پرسپولیس» و یا «سایتی رسمی» معرفی میکنند. دستهای از این وبگاهها که خط مشی حمایتی یا مخالفتی با گروه یا اشخاص خاصی دارند، منتسب به لیدرها و افراد نزدیک به اشخاص مرتبط با باشگاه دانسته میشوند. در پی پوشش گسترده اخبار باشگاه و شعارهای خاص روی سکوهای ورزشگاه، در سالهای اخیر امنیت شغلی مدیران عامل و مربیان این باشگاه همواره در خطر قرار داشتهاست، جان دیوردن، نویسنده وبگاه گل در گزارشی با نام «تردید آسیا: آیا مربیگری پرسپولیس بزرگترین و دشوارترین کار در فوتبال آسیا است؟»، جو رسانهها را «جانوری ترسناک» و مربیگری این تیم را «شغلی پرفشار» توصیف میکند.در فصل ۸۷-۱۳۸۶ که به قهرمانی پرسپولیس در جام خلیج فارس منتهی شد، فیلم مستندی با نام مردان پرسپولیس درباره این باشگاه ساختهشد. قرار بود قسمت دوم این فیلم در سال بعد ساخته شود که با مخالفت داریوش مصطفوی، مدیرعامل آن زمان پرسپولیس این فیلم ساختهنشد. سانسور و کیفیت پائین ساخت این فیلم با انتقادهایی همراه بود.همچنین در دهههای ۱۳۴۰، (عزیز اصلی) ۱۳۵۰ (محراب شاهرخی) و ۱۳۷۰ (احمدرضا عابدزاده، علی پروین، حمید استیلی و افشین پیروانی) نیز شماری از بازیکنان این باشگاه در فیلمهای سینمای ایران به بازیگری پرداختند.در سال ۱۳۸۸، پرسپولیس به عنوان نخستین باشگاه ایرانی ساخت سرود رسمیاش را با همکاری داریوش خواجهنوری، خواننده و گیتاریست ایرانی آغاز کرد. این ترانه «آهنگ سرخ» نام دارد و بازیکنان سابق باشگاه آن را خواندهاند. پیش از این نیز خوانندگانی مانند فرزین برای پرسپولیس خواندهبودند. قاسم افشار نیز در دهه ۷۰ آلبومی با نام «قرمزته» منتشر کردهبود.پرسپولیس و سیاستدر دوران پهلویپیشزمینهها (پیش از ۱۳۴۷) پیش از شکلگیری پرسپولیس، خاستگاه آن یعنی شاهین درگیر جریانات سیاسی شدهبود و سیاست میراث پرسپولیس از شاهین بود، مردم کوچه و خیابان، شاهین را مرکز جریان ضدشاهنشاهی میدانستند و اکثر هواداران شاهین از مخافان بودند، جریانات سیاسی و نفوذ پرویز خسروانی باعث انحلال شاهین شد. رابطه پرسپولیس و دربار (۱۳۵۷-۱۳۴۷) پس از انحلال شاهین، هوادارانش به جهت حضور بازیکنان شاهین در پرسپولیس، از سال ۱۳۴۷ به این تیم گرویدند و تا سال ۱۳۵۷، سکوهای پرسپولیس، کمابیش جایگاه مخالفان شاه محسوب میشد. تاج که نماد حکومت شاهنشاهی محسوب میشد نیز در تقابل و رقابت با این پرسپولیس قرار گرفت.به جز علی عبده، محمد خاتم، فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی ایران و فاطمه پهلوی، عضوی از خانواده سلطنتی ایران نیز به پرسپولیس نزدیک بودند و کماکان رابطه خوبی با پرویز خسروانی نداشتند. بنابراین پرسپولیس جایگاه مناسبی برای مخالفان بود چرا که مانند شاهین «ظاهر مخالف» نداشت. عبده نزد خانواده شاه محبوبیت داشت، چنانچه افتتاح طبقه دوم بولینگ عبده توسط محمدرضا و فرح پهلوی انجام شد؛ اما پس از سال ۱۳۵۴ و درگذشت خاتم، روابط عبده با فاطمه پهلوی و دربار رو به تیرگی گرایید. در دوران جمهوری اسلامیاوایل انقلاب و دهه ۶۰ (۱۳۷۰-۱۳۵۷) پس از انقلاب، پرسپولیس به مانند تاج، در دست انقلابیون قرار گرفت، ملی شد و تغییر نام داد؛ و سپس تحت نظر بنیاد مستضعفان قرار گرفت،به نوشته هوشنگ شهابی در دانشنامه ایرانیکا، حکومت جدید پس از انقلاب دل خوشی از فوتبال نداشت و مخالفان شاه معتقد بودند که او برای دور نگهداشتن جوانان از سیاست، تب فوتبال را در جامعه رواج میدادهاست. در دهه ۶۰ تقابل فوتبال و سیاست بارها منجر به تحریک تماشاگران و سکوهای پرسپولیس شدو این مهر تائیدی بود بر دیدگاه حکومت که تب فوتبال بر ضد انقلاب است. در این دهه محمد دادکان و محمدحسن انصاریفرد از جمله بازیکنان پرسپولیس بودند که در دوران بازیگری خود وارد جریانات سیاسی شدند. دهه ۷۰ و آغاز ورود سیاسیون (۱۳۸۰-۱۳۷۰) به طور کلی (و به شکل خاص در باشگاه استقلال) اولین جرقه ورود سیاسیون و سیاست به فوتبال در سال ۱۳۶۹ زدهشد. سیاست در قبال فوتبال آرامتر شد و پوشش تلویزیونی مسابقات افزایش یافت، پرسپولیس و استقلال در این دهه درگیر جناحبندیهای سیاسی شدند اما تا پیش از دوم خرداد جناحبندیهای آنان تقریباً نامشخص بود. در سال ۱۳۷۲ به اصرار حسن غفوریفرد، پرسپولیس زیر نظر فردی از کابینه هاشمی رفسنجانی (حسین محلوجی) قرار گرفت.در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶ علیرغم انتظارات، امیر عابدینی، مدیرعامل وقت پرسپولیس و جمعی از بازیکنان در اقدامی از علیاکبر ناطقنوری حمایت کردند و در آن سو علی فتحاللهزاده، مدیرعامل وقت استقلال به همراه بازیکنان و مربیان در نامهای سرگشاده به حمایت از محمد خاتمی پرداختند. این آخرین باری بود که دو باشگاه بدین شکل علنی و صریح موضعگیری سیاسی کردند.دو سال بعد، در ۲۰ تیر ۱۳۷۸ یعنی دو روز پس از واقعه کوی دانشگاه، در حالی که جامعه هنوز دچار التهاب بود و «با وجود شایعات و مشکلات، در فضایی نهچندان دلچسب و گرم»، بازی سنتی پرسپولیس–استقلال در فینال جام حذفی با آرامش برگزار شد و علیرغم تلاشهای انجامشده برای تحریک تماشاگران، هیچ شعار سیاسی شنیده نشد.دهه ۸۰ (۱۳۹۰-۱۳۸۰) پس از آن که در سال ۱۳۸۰، رای دادگاه به تعلق پرسپولیس به دولت صادر شد، محسن مهرعلیزاده، رئیس وقت تربیت بدنی تلاش کرد که در ترکیب هیئت مدیره پرسپولیس از افراد متمایل به اصلاحطلبی استفاده نماید. پس از آغاز دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد و برگزاری انتخابات شورای اسلامی شهر تهران، یاران احمدینژاد توافق کردند تا پرسپولیس زیر نظر شهرداری تهران به کار خود ادامه دهد.پیش از انقلاب پرسپولیس پیش از ساخته شدن ورزشگاه آزادی، بازیهای خود را در ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی کنونی) برگزار میکرد و زمانی که بنیانگذاری شدهبود، ورزشگاهی مجهز به استخر، زمین ژیمناستیک و بولینگ در مجموعه بولینگ عبده (شهید چمران کنونی) داشت. این مجموعه در مرداد ۱۳۵۷ آتش گرفت. عبده در شهرک اکباتان زمینی خرید و در آنجا یک ورزشگاه فوتبال با نام «آپادانا» بنا کرد، پرسپولیس به علت کمبود امکانات برای هوادارانش و همکارینکردن دیگر باشگاهها، تنها یک بازی در ورزشگاه آپادانا انجام داد و پس از آن، از آپادانا به عنوان زمین تمرین استفاده کرد. به دلیل حمایت نکردن دیگر باشگاههای ایران از حرفهایگری پرسپولیس، عبده در سال ۱۳۵۲ ورزشگاه آپادانا را به ارزش ۲۰۰٬۰۰۰ تومان به باشگاه راهآهن فروخت، ورزشگاه آپادانا امروز ورزشگاه راهآهن نامیده میشود و در همسایگی ورزشگاه شهید دستگردی قرار دارد. پس از انقلاب، در سال ۱۳۵۹ بنیاد مستضعفان و جانبازان داراییهای باشگاه را مصادره کرد.پس از انقلاب هواداران پرسپولیس در ورزشگاه آزادی تهران، ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۷، پرسپولیس–سپاهان، هفته ۳۴ام لیگ برتر ایران ۸۷-۱۳۸۶باشگاه پرسپولیس ورزشگاه اختصاصی ندارد و برای بازیهای خانگی خود ورزشگاه آزادی تهران را اجاره میکند. تیم ملی فوتبال ایران و استقلال تهران نیز در این ورزشگاه به میدان میروند.در پی بازسازی چمن ورزشگاه آزادی در فصل ۸۲-۸۱، پرسپولیس بازیهای خانگی خود را در ورزشگاه تختی برگزار کرد. در روزهای پایانی سال ۱۳۸۴، وبگاه رسمی باشگاه خبرهایی دربارهٔ این که پرسپولیس «ورزشگاه شهر قدس» را خریدهاست، منتشر کرد؛اما این ماجرا به علت مشکلات مالی و حقوقی باشگاه پایان یافت و به ثمر نرسید.زمین تمرین پیش از انقلاب، زمینهای تمرین پرسپولیس ورزشگاه آپادانا و بولینگ عبده بود. وقتی بولینگ عبده مصادره شد پرسپولیس در تپههای داوودیه تمرین میکرد. در سالیان اخیر، تمرینات تیم اصلی بیشتر در ورزشگاه کارگران انجام میشد. در شهریور ۱۳۸۷، پس از انتقال باشگاه راهآهن به شهرری، پرسپولیس ورزشگاه راهآهن را به ارزش ۱۵۰ میلیون تومان برای یک سال اجاره کرد و پس از ۳۵ سال به ورزشگاه خانگی دیرین خود در شهرک اکباتان بازگشت. هماکنون تیم اصلی پرسپولیس در «مجموعه ورزشی خیریه عمل» تمرین میکند. تیمهای پایهٔ نیز در ورزشگاه شهید درفشیفر تمرین و بازی میکنند. هواداران و هماوردان هواداران هجوم هواداران پرسپولیس به زمین چمن ورزشگاه آزادی پس از قهرمانی در لیگ برتر ۸۷-۸۶پرسپولیس باشگاه پرهواداری است، بر پایه نظرسنجی های انجام شده باشگاه پرسپولیس به عنوان پرهوادارترین باشگاه فوتبال ایران معرفی شده است و بنا بر اعلام وبگاه رسمی، باشگاه برای هوادارنش ارزش بسیاری قائل است، با این که باشگاه پرسپولیس در تهران قرار دارد، در سراسر ایران هوادار دارد و در بازیهای خارج از خانه نیز عده زیادی برای تشویق آنها به ورزشگاه میروند. این باشگاه در [افغانستان] و امارات متحده عربی نیز هوادارانی دارد. عادل فردوسیپور در مجله ورلدساکر مینویسد: «پرسپولیس با بیش از ۳۰ میلیون هوادار به عنوان محبوبترین باشگاه آسیا شناخته میشود.» بنا بر نوشته همشهریآنلاین، کنفدراسیون فوتبال آسیا در فهرستی پرسپولیس را بالاتر از الهلال عربستان و دالیان چین پرهوادارترین باشگاه آسیا معرفی کردهبود. همچنین، این باشگاه رکورد پرتماشاگرترین بازی لیگ قهرمانان آسیا را با ۹۵٫۲۲۵ نفر تماشاگر در سال ۲۰۰۹ و در بازی با بنیادکار ازبکستان، در اختیار دارد. همچنین این باشگاه تا کنون حدود ۱میلیونهوادار رسمی دارد که از تعداد هواداران عضو شده باشگاه رئال مادرید بیشتر استهماورداناستقلال تهران بازی میان پرسپولیس و استقلال، دو باشگاه پرهوادار و پرافتخار ایران، مهمترین مسابقهٔ باشگاهی فوتبال در ایران است. نخستین بازی دو تیم در روز ۱۶ فروردین ۱۳۴۷، نخستین بازی رسمی پرسپولیس بود که با نتیجهٔ بدون گل پایان یافت.فردای آن روز، روزنامه کیهان ورزشی (مهمترین روزنامه ورزشی آن زمان) روی جلد خود هیچ چیز از بازی ننوشت و تیتری از فوتبال دخترها داشت. بر خلاف گذشته، امروزه این بازی همواره با حساسیت بالا و تماشاگران زیاد همراه است و برگزاری آن بازتابهای زیادی در ایران دارد. معمولاً این بازی را حدود ۱۰۰٬۰۰۰ نفر در ورزشگاه آزادی تهران تماشا میکنند، این شهرآورد گاهی به خشونت میان بازیکنان، و درگیری میان هواداران میانجامد و هولیگانها به ناوگان حمل و نقل عمومی از جمله اتوبوسها آسیب میزنند، مجله ورلدساکر در شماره ژوئیه ۲۰۰۸ خود، فهرستی از ۵۰ شهرآورد دنیا منتشر کرد؛ و شهرآورد تهران را در رتبه ۱ام آسیا و ۲۲وم جهان قرار داد.سپاهان اصفهان با این که پرسپولیس و سپاهان هر دو از باشگاه فوتبال شاهین به وجود آمدند، در گذشته بازی این دو هماوردی محسوب نمیشد. با آغاز جام خلیج فارس و قهرمانی باشگاههای اصفهانی در جامهای فوتبال ایران، به اهمیت بازیهای رودرروی باشگاههای اصفهان و تهران افزودهشد. پس از نبرد قهرمانی پرسپولیس و سپاهان در جام حذفی ۸۵-۱۳۸۴ و لیگ برتر ۸۷-۱۳۸۶، این حساسیت و اهمیت دوچندان شد، به گونهای که هماکنون این هماوردی از مهمترین بازیهای دو باشگاه در هر فصل است.
تاریخچه
پیش از انقلاب
دهه ۱۳۴۰
پیوستن بازیکنان تیم فوتبال منحل شده شاهین تهران به پرسپولیس، باعث محبوبیت این تیم شد.
باشگاه ورزشی پرسپولیس متعلق به «شرکت سی.آر.سی» در دی ماه سال ۱۳۴۲ به دست علی عبدُه در اوین و جاده قدیم شمیرانات بنیانگذاری شد. باشگاه اصلاً در بولینگ و چند ورزش دیگر فعال بود (بولینگ عبده) و یک تیم فوتبال در دسته دوم تهران داشت. در آن سو، و در تاریخ ۱۸ تیر ۱۳۴۶؛ باشگاه شاهین که در دهه ۱۳۴۰ بازیکنان زیادی در تیم ملی ایران داشت و در میان مردم محبوب بود، به دستور سازمان ورزش و تفریحات ایران رسماً منحل شد. با رایزنیهای عبده با پرویز دهداری (مربی شاهین) و مسعود برومند (سرپرست شاهین)، بیشتر بازیکنان باشگاه شاهین به پرسپولیس پیوستند و باعث شهرت و محبوبیت آن شدند. دهداری مربی و برومند سرپرست پرسپولیس شدند و باشگاه توانست در مسابقات ردهبندی دستههای کشور در گروه خود اول شود و به بالاترین دسته لیگ فوتبال ایران راه یابد، آنها در مسابقات قهرمانی آسیا (مسابقاتی که میان تیمهای ایرانی برای شرکت در جام باشگاههای آسیا برگزار شد) نیز قهرمان شدند و به عنوان نخستین نماینده ایران به جام باشگاههای آسیا رفتند.
در سال ۱۳۴۸، محمود خیامی، مدیر کارخانه ایران ناسیونال که از هواداران شاهین بود تصمیم گرفت برای تبلیغ خودروی تازهتولید پیکان از بازیکنان پرسپولیس استفاده کند و پس از امضای پروتکل همکاری با عبده بازیکنان پرسپولیس به شکل دستهجمعی به باشگاه پیکان کوچیدند و با این تیم موفق به کسب مقام قهرمانی در جام جام باشگاههای تهران ۱۳۴۸ شدند، در حالی که پرسپولیس در جایگاه یازدهم قرار گرفت. یک سال بعد بازیکنان به پرسپولیس بازگشتند و تحت رهبری حسین فکری، پس از تاج در جای دوم جام باشگاههای تهران ۱۳۴۹ قرار گرفتند. در همین سال دست پرسپولیس از جام منطقهای هم کوتاه ماند.
دهه ۱۳۵۰ تا انقلاب
بازیکنان پرسپولیس در سال ۱۳۵۰. پرسپولیس در این سال با ۱۳ پیروزی و ۱ شکست از ۱۴ بازی جام منطقهای ایران ۱۳۵۰ به نخستین قهرمانی تاریخ خود رسید.
در سال ۱۳۵۰، پرسپولیس تحت مربیگری آلن راجرز در دومین دوره جام منطقهای به قهرمانی رسید. یک سال بعد، عبده اعلام کرد باشگاه پرسپولیس حرفهای است و بازیکنانش فقط در بازیهای حرفهای شرکت خواهند کرد. بنابراین بازیکنان به دو دسته تقسیم شدند و عدهای در تیم حرفهای و عدهای در تیم آماتور عضویت یافتند. در آن سال مسابقات فوتبال کشوری در ایران برگزار نگردید، و پرسپولیس که در جام باشگاههای تهران ۱۳۵۱ با تیم آماتورهایش شرکت کردهبود، در میان ۱۶ تیم در جای یازدهم قرار گرفت. در آن دوره پرسپولیس در ورزشگاه اختصاصی خود موسوم به ورزشگاه آپاداناتمرین میکرد و عبده برای فعال نگهداشتن تیم اصلی، باشگاههای صاحبنامی همچون سائوپائولو و چلسی را برای بازی دوستانه به تهران آورد. اما در سال ۱۳۵۲ به دلیل عدم وجود زیرساختهای فوتبال حرفهای در ایران و اعتراض خسروانی به آتابای، رئیس وقت فدراسیون فوتبال ایران عبده پس از فروش ورزشگاه باشگاه فعالیت حرفهای پرسپولیس را منحل کرد.
پرسپولیس در این سالها، کمکم از مکتب شاهین فاصله گرفت.
جام تخت جمشید در سال ۱۳۵۲ بازگشایی شد. در ۵ دورهای که از این جام برگزار شد، پرسپولیس همواره از بهترین تیمها بود و به ۲ قهرمانی (۱۳۵۲ و ۱۳۵۴) و ۳ نایبقهرمانی (۱۳۵۳، ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶) رسید، جام تخت جمشید ۱۳۵۷ نیز در حال انجام بود که با رویدادن انقلاب نیمهکاره ماند، پرسپولیس در این جام با یک امتیاز کمتر از شهباز دوم بود.
پرسپولیس تا پایان جام تخت جمشید پرافتخارترین باشگاه فوتبال ایران بود.
پس از انقلاب
انقلاب و دهه ۱۳۶۰
علی پروین ملقب به «سلطان» که از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران است، در دهه ۶۰ مربی–بازیکن پرسپولیس بود.
پس از انقلاب، باشگاه تحت تاثیر آن قرار گرفت و لیگ کشوری فوتبال ایران منحل شد. بسیاری از بازیکنان تیم عوض شدند، اما توانستند در جام شهید اسپندی (۱۳۵۸) قهرمان شوند، با آغاز جنگ ایران و عراق و دهه ۱۳۶۰، لیگ فوتبال سراسری ایران همچنان تعطیل بود (تا سال ۱۳۶۸ که جام قدس برگزار گردید) و پرسپولیس تنها در جام باشگاههای تهران شرکت میکرد، این باشگاه در ۱۰ دوره برگزاری این جام در دهه ۶۰، به ۷ قهرمانی و ۲ نایبقهرمانی دست یافت. در سال ۱۳۶۶، پرسپولیس در کنار قهرمانی در جام حذفی تهران و جام باشگاههای تهران، موفق به کسب اولین قهرمانی خود در جام حذفی ایران هم شد تا در یک سال ۳ جام بگیرد.
دهه ۱۳۷۰
دهه ۱۳۷۰، برای باشگاه موفقیتآمیز بود و با یک قهرمانی در جام برندگان جام آسیا آغاز شد. پرسپولیس در ۱۰ دوره جام آزادگان شرکت کرد و به ۴ قهرمانی و ۳ نایبقهرمانی دستیافت، این باشگاه در این سالها از پایههای اصلی تیم ملی فوتبال ایران بود، تا جایی که در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه ۹ نفر از ۲۲ بازیکن ایران در آن زمان عضو این تیم بودند، پرسپولیس در این دهه به ۲ قهرمانی جام حذفی و ۳ بار سومی جام باشگاههای آسیا نیز دست یافت.
دهه ۱۳۸۰
پرسپولیس با برد در هفته پایانی ۸۷-۸۶ برابر سپاهان پس از ۶ سال نخستین قهرمانیاش را به دست آورد.
با آغاز دهه ۱۳۸۰، لیگ برتر فوتبال ایران راهاندازی شد و پرسپولیس در نخستین دوره آن قهرمان شد، فصل بعد، پرسپولیس از نخستین دوره لیگ قهرمانان آسیا حذف شد و در لیگ نتایج خوبی نگرفت. این سالها آغاز دورانی بود که سالنامه رسمی باشگاه آن را «دوران جدال با بحران» نامیدهاست، تا جایی که پرسپولیس حتی مقام ۹ام لیگ را هم تجربه کرد. دو فصل بعد، پرسپولیس پس از ۶ سال دوری از جام در جام خلیج فارس ۸۷-۱۳۸۶ به قهرمانی رسیدو این دهه را با دو قهرمانی متوالی در جام حذفی (۸۹-۱۳۸۸ و ۹۰-۱۳۸۹) به پایان برد.
نام، نماد و رنگ
تخت جمشید
پیراهن پرسپولیس در فصل ۸۷-۱۳۸۶ تولید اولاشپورت
پرسپولیس یک واژهٔ یونانی به معنای شهر پارسی است که از دو واژهٔ «پرسه» (به یونانی: Πέρσης) به معنای پارسی و «پولیس» (به یونانی: Πόλις) به معنای شهر تشکیل شدهاست. یونانیان باستان به پارسه یا تخت جمشید، پایتخت دودمان هخامنشیان، پرسپولیس میگفتند.
در سال ۱۳۶۰، سازمان تربیت بدنی نام بولینگ عبده را به مجموعه ورزشی شهید چمران تغییر داد و قرار شد پرسپولیس از سال ۱۳۶۱، با نام دیگری فعالیت کند. بازیکنان در اعتراض به این تصمیم، در بازی با هما در جام باشگاههای تهران حاضر نشدند و قهرمانی این مسابقات را از دست دادند. در دی ۱۳۶۵، پرسپولیس تحت پوشش بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی قرار گرفت. بنیاد مستضعفان تصمیم گرفت نام تیم را به «آزادی» تغییر دهد. بازیکنان با این تغییر نام موافق نبودند. در ۲۷ بهمن ۱۳۶۵، نام باشگاه رسماً به «پیروزی» تغییر یافت. اداره کل تربیت بدنی استان تهران در اطلاعیهای اعلام کرد که «این تغییر نام به پیشنهاد بازیکنان صورت گرفتهاست.» با این وجود، رسانهها و مردم ایران بیشتر نام پرسپولیس را به کار میبرند.
در آگهی ثبت نمادی که شرکت فرهنگی ورزشی پرسپولیس در سال ۱۳۷۰ به ثبت رسانده، این توضیح آمدهاست: «کلمه پرسپولیس و علامت فانتزی. تصویر جامی که از دو طرف با دو سر اسب هخامنشی تلاقی دارد.»
رنگ قرمز یکی از مهمترین نمادهای باشگاه فوتبال پرسپولیس به شمار میآید. به جز فصل ۸۶-۱۳۸۵ و چند بازی لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۰۹ که بازیکنان پرسپولیس لباسهای راهراه سفید و قرمز پوشیدند، از آغاز همواره رنگ اصلی پیراهن پرسپولیس قرمز بودهاست. از این رو آنان را «ارتش سرخ» و «سرخپوشان» مینامند. پیراهن دوم باشگاه نیز به طور سنتی سفید بوده است. از فصل ۹۰-۱۳۸۹ پیراهن دوم باشگاه به رنگ مشکی تغییر کرد که در پی آن در فصل ۹۱-۱۳۹۰ نیز این رنگ به عنوان رنگ دوم پیراهن باشگاه برگزیده شد. در یک نظرسنجی که پیش از لیگ دهم از سوی پایگاه خبری باشگاه پرسپولیس انجام شد، ۴۲ درصد از هواداران، رنگ مشکی و ۱۷ درصد رنگ سفید را برای رنگ پیراهن دوم باشگاه برتری دادهاند.
پرسپولیس در فرهنگ عامه و رسانهها
پرسپولیس به عنوان یک باشگاه فوتبال، کاملاً در میان مردم ایران شناختهشدهاست. عادل فردوسیپور در مجله ورلدساکر در این باره مینویسد: «نخستین پرسشی که هواداران فوتبال در ایران از یکدیگر میپرسند این است که قرمز هستی یا آبی؟» رسانههای ایران به شدت اخبار این باشگاه را پوشش میدهند و «حاشیه»های زیادی پیرامون افراد حاضر در باشگاه است. افکار عمومی ایران امروز نیز همانند دیگر جوامع،تحت تاثیر این رسانههای ورزشی قرار دارند. در چند سال اخیر بیش از ۵۰ وبگاه در فضای اینترنت با نام پرسپولیس وجودداشتهاست. برخی از این وبگاهای هواداری و خبری، خود را «سایت کانون هواداران پرسپولیس» و یا «سایتی رسمی» معرفی میکنند. دستهای از این وبگاهها که خط مشی حمایتی یا مخالفتی با گروه یا اشخاص خاصی دارند، منتسب به لیدرها و افراد نزدیک به اشخاص مرتبط با باشگاه دانسته میشوند.
در پی پوشش گسترده اخبار باشگاه و شعارهای خاص روی سکوهای ورزشگاه، در سالهای اخیر امنیت شغلی مدیران عامل و مربیان این باشگاه همواره در خطر قرار داشتهاست، جان دیوردن، نویسنده وبگاه گل در گزارشی با نام «تردید آسیا: آیا مربیگری پرسپولیس بزرگترین و دشوارترین کار در فوتبال آسیا است؟»، جو رسانهها را «جانوری ترسناک» و مربیگری این تیم را «شغلی پرفشار» توصیف میکند.
در فصل ۸۷-۱۳۸۶ که به قهرمانی پرسپولیس در جام خلیج فارس منتهی شد، فیلم مستندی با نام مردان پرسپولیس درباره این باشگاه ساختهشد. قرار بود قسمت دوم این فیلم در سال بعد ساخته شود که با مخالفت داریوش مصطفوی، مدیرعامل آن زمان پرسپولیس این فیلم ساختهنشد. سانسور و کیفیت پائین ساخت این فیلم با انتقادهایی همراه بود.
همچنین در دهههای ۱۳۴۰، (عزیز اصلی) ۱۳۵۰ (محراب شاهرخی) و ۱۳۷۰ (احمدرضا عابدزاده، علی پروین، حمید استیلی و افشین پیروانی) نیز شماری از بازیکنان این باشگاه در فیلمهای سینمای ایران به بازیگری پرداختند.
در سال ۱۳۸۸، پرسپولیس به عنوان نخستین باشگاه ایرانی ساخت سرود رسمیاش را با همکاری داریوش خواجهنوری، خواننده و گیتاریست ایرانی آغاز کرد. این ترانه «آهنگ سرخ» نام دارد و بازیکنان سابق باشگاه آن را خواندهاند. پیش از این نیز خوانندگانی مانند فرزین برای پرسپولیس خواندهبودند. قاسم افشار نیز در دهه ۷۰ آلبومی با نام «قرمزته» منتشر کردهبود.
پرسپولیس و سیاست
در دوران پهلوی
پیشزمینهها (پیش از ۱۳۴۷)
پیش از شکلگیری پرسپولیس، خاستگاه آن یعنی شاهین درگیر جریانات سیاسی شدهبود و سیاست میراث پرسپولیس از شاهین بود، مردم کوچه و خیابان، شاهین را مرکز جریان ضدشاهنشاهی میدانستند و اکثر هواداران شاهین از مخافان بودند، جریانات سیاسی و نفوذ پرویز خسروانی باعث انحلال شاهین شد.
رابطه پرسپولیس و دربار (۱۳۵۷-۱۳۴۷)
پس از انحلال شاهین، هوادارانش به جهت حضور بازیکنان شاهین در پرسپولیس، از سال ۱۳۴۷ به این تیم گرویدند و تا سال ۱۳۵۷، سکوهای پرسپولیس، کمابیش جایگاه مخالفان شاه محسوب میشد. تاج که نماد حکومت شاهنشاهی محسوب میشد نیز در تقابل و رقابت با این پرسپولیس قرار گرفت.
به جز علی عبده، محمد خاتم، فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی ایران و فاطمه پهلوی، عضوی از خانواده سلطنتی ایران نیز به پرسپولیس نزدیک بودند و کماکان رابطه خوبی با پرویز خسروانی نداشتند. بنابراین پرسپولیس جایگاه مناسبی برای مخالفان بود چرا که مانند شاهین «ظاهر مخالف» نداشت. عبده نزد خانواده شاه محبوبیت داشت، چنانچه افتتاح طبقه دوم بولینگ عبده توسط محمدرضا و فرح پهلوی انجام شد؛ اما پس از سال ۱۳۵۴ و درگذشت خاتم، روابط عبده با فاطمه پهلوی و دربار رو به تیرگی گرایید.
در دوران جمهوری اسلامی
اوایل انقلاب و دهه ۶۰ (۱۳۷۰-۱۳۵۷)
پس از انقلاب، پرسپولیس به مانند تاج، در دست انقلابیون قرار گرفت، ملی شد و تغییر نام داد؛ و سپس تحت نظر بنیاد مستضعفان قرار گرفت،به نوشته هوشنگ شهابی در دانشنامه ایرانیکا، حکومت جدید پس از انقلاب دل خوشی از فوتبال نداشت و مخالفان شاه معتقد بودند که او برای دور نگهداشتن جوانان از سیاست، تب فوتبال را در جامعه رواج میدادهاست. در دهه ۶۰ تقابل فوتبال و سیاست بارها منجر به تحریک تماشاگران و سکوهای پرسپولیس شدو این مهر تائیدی بود بر دیدگاه حکومت که تب فوتبال بر ضد انقلاب است. در این دهه محمد دادکان و محمدحسن انصاریفرد از جمله بازیکنان پرسپولیس بودند که در دوران بازیگری خود وارد جریانات سیاسی شدند.
دهه ۷۰ و آغاز ورود سیاسیون (۱۳۸۰-۱۳۷۰)
به طور کلی (و به شکل خاص در باشگاه استقلال) اولین جرقه ورود سیاسیون و سیاست به فوتبال در سال ۱۳۶۹ زدهشد. سیاست در قبال فوتبال آرامتر شد و پوشش تلویزیونی مسابقات افزایش یافت، پرسپولیس و استقلال در این دهه درگیر جناحبندیهای سیاسی شدند اما تا پیش از دوم خرداد جناحبندیهای آنان تقریباً نامشخص بود.
در سال ۱۳۷۲ به اصرار حسن غفوریفرد، پرسپولیس زیر نظر فردی از کابینه هاشمی رفسنجانی (حسین محلوجی) قرار گرفت.
در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶ علیرغم انتظارات، امیر عابدینی، مدیرعامل وقت پرسپولیس و جمعی از بازیکنان در اقدامی از علیاکبر ناطقنوری حمایت کردند و در آن سو علی فتحاللهزاده، مدیرعامل وقت استقلال به همراه بازیکنان و مربیان در نامهای سرگشاده به حمایت از محمد خاتمی پرداختند. این آخرین باری بود که دو باشگاه بدین شکل علنی و صریح موضعگیری سیاسی کردند.
دو سال بعد، در ۲۰ تیر ۱۳۷۸ یعنی دو روز پس از واقعه کوی دانشگاه، در حالی که جامعه هنوز دچار التهاب بود و «با وجود شایعات و مشکلات، در فضایی نهچندان دلچسب و گرم»، بازی سنتی پرسپولیس–استقلال در فینال جام حذفی با آرامش برگزار شد و علیرغم تلاشهای انجامشده برای تحریک تماشاگران، هیچ شعار سیاسی شنیده نشد.
دهه ۸۰ (۱۳۹۰-۱۳۸۰)
پس از آن که در سال ۱۳۸۰، رای دادگاه به تعلق پرسپولیس به دولت صادر شد، محسن مهرعلیزاده، رئیس وقت تربیت بدنی تلاش کرد که در ترکیب هیئت مدیره پرسپولیس از افراد متمایل به اصلاحطلبی استفاده نماید. پس از آغاز دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد و برگزاری انتخابات شورای اسلامی شهر تهران، یاران احمدینژاد توافق کردند تا پرسپولیس زیر نظر شهرداری تهران به کار خود ادامه دهد.
پیش از انقلاب
پرسپولیس پیش از ساخته شدن ورزشگاه آزادی، بازیهای خود را در ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی کنونی) برگزار میکرد و زمانی که بنیانگذاری شدهبود، ورزشگاهی مجهز به استخر، زمین ژیمناستیک و بولینگ در مجموعه بولینگ عبده (شهید چمران کنونی) داشت. این مجموعه در مرداد ۱۳۵۷ آتش گرفت.
عبده در شهرک اکباتان زمینی خرید و در آنجا یک ورزشگاه فوتبال با نام «آپادانا» بنا کرد، پرسپولیس به علت کمبود امکانات برای هوادارانش و همکارینکردن دیگر باشگاهها، تنها یک بازی در ورزشگاه آپادانا انجام داد و پس از آن، از آپادانا به عنوان زمین تمرین استفاده کرد. به دلیل حمایت نکردن دیگر باشگاههای ایران از حرفهایگری پرسپولیس، عبده در سال ۱۳۵۲ ورزشگاه آپادانا را به ارزش ۲۰۰٬۰۰۰ تومان به باشگاه راهآهن فروخت، ورزشگاه آپادانا امروز ورزشگاه راهآهن نامیده میشود و در همسایگی ورزشگاه شهید دستگردی قرار دارد. پس از انقلاب، در سال ۱۳۵۹ بنیاد مستضعفان و جانبازان داراییهای باشگاه را مصادره کرد.
پس از انقلاب
هواداران پرسپولیس در ورزشگاه آزادی تهران، ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۷، پرسپولیس–سپاهان، هفته ۳۴ام لیگ برتر ایران ۸۷-۱۳۸۶
باشگاه پرسپولیس ورزشگاه اختصاصی ندارد و برای بازیهای خانگی خود ورزشگاه آزادی تهران را اجاره میکند. تیم ملی فوتبال ایران و استقلال تهران نیز در این ورزشگاه به میدان میروند.
در پی بازسازی چمن ورزشگاه آزادی در فصل ۸۲-۸۱، پرسپولیس بازیهای خانگی خود را در ورزشگاه تختی برگزار کرد.
در روزهای پایانی سال ۱۳۸۴، وبگاه رسمی باشگاه خبرهایی دربارهٔ این که پرسپولیس «ورزشگاه شهر قدس» را خریدهاست، منتشر کرد؛اما این ماجرا به علت مشکلات مالی و حقوقی باشگاه پایان یافت و به ثمر نرسید.
زمین تمرین
پیش از انقلاب، زمینهای تمرین پرسپولیس ورزشگاه آپادانا و بولینگ عبده بود. وقتی بولینگ عبده مصادره شد پرسپولیس در تپههای داوودیه تمرین میکرد.
در سالیان اخیر، تمرینات تیم اصلی بیشتر در ورزشگاه کارگران انجام میشد. در شهریور ۱۳۸۷، پس از انتقال باشگاه راهآهن به شهرری، پرسپولیس ورزشگاه راهآهن را به ارزش ۱۵۰ میلیون تومان برای یک سال اجاره کرد و پس از ۳۵ سال به ورزشگاه خانگی دیرین خود در شهرک اکباتان بازگشت. هماکنون تیم اصلی پرسپولیس در «مجموعه ورزشی خیریه عمل» تمرین میکند. تیمهای پایهٔ نیز در ورزشگاه شهید درفشیفر تمرین و بازی میکنند.
هواداران و هماوردان
هواداران
هجوم هواداران پرسپولیس به زمین چمن ورزشگاه آزادی پس از قهرمانی در لیگ برتر ۸۷-۸۶
پرسپولیس باشگاه پرهواداری است، بر پایه نظرسنجی های انجام شده باشگاه پرسپولیس به عنوان پرهوادارترین باشگاه فوتبال ایران معرفی شده است و بنا بر اعلام وبگاه رسمی، باشگاه برای هوادارنش ارزش بسیاری قائل است، با این که باشگاه پرسپولیس در تهران قرار دارد، در سراسر ایران هوادار دارد و در بازیهای خارج از خانه نیز عده زیادی برای تشویق آنها به ورزشگاه میروند. این باشگاه در [افغانستان] و امارات متحده عربی نیز هوادارانی دارد. عادل فردوسیپور در مجله ورلدساکر مینویسد: «پرسپولیس با بیش از ۳۰ میلیون هوادار به عنوان محبوبترین باشگاه آسیا شناخته میشود.» بنا بر نوشته همشهریآنلاین، کنفدراسیون فوتبال آسیا در فهرستی پرسپولیس را بالاتر از الهلال عربستان و دالیان چین پرهوادارترین باشگاه آسیا معرفی کردهبود. همچنین، این باشگاه رکورد پرتماشاگرترین بازی لیگ قهرمانان آسیا را با ۹۵٫۲۲۵ نفر تماشاگر در سال ۲۰۰۹ و در بازی با بنیادکار ازبکستان، در اختیار دارد. همچنین این باشگاه تا کنون حدود ۱میلیونهوادار رسمی دارد که از تعداد هواداران عضو شده باشگاه رئال مادرید بیشتر است
هماوردان
استقلال تهران
بازی میان پرسپولیس و استقلال، دو باشگاه پرهوادار و پرافتخار ایران، مهمترین مسابقهٔ باشگاهی فوتبال در ایران است. نخستین بازی دو تیم در روز ۱۶ فروردین ۱۳۴۷، نخستین بازی رسمی پرسپولیس بود که با نتیجهٔ بدون گل پایان یافت.فردای آن روز، روزنامه کیهان ورزشی (مهمترین روزنامه ورزشی آن زمان) روی جلد خود هیچ چیز از بازی ننوشت و تیتری از فوتبال دخترها داشت. بر خلاف گذشته، امروزه این بازی همواره با حساسیت بالا و تماشاگران زیاد همراه است و برگزاری آن بازتابهای زیادی در ایران دارد. معمولاً این بازی را حدود ۱۰۰٬۰۰۰ نفر در ورزشگاه آزادی تهران تماشا میکنند، این شهرآورد گاهی به خشونت میان بازیکنان، و درگیری میان هواداران میانجامد و هولیگانها به ناوگان حمل و نقل عمومی از جمله اتوبوسها آسیب میزنند، مجله ورلدساکر در شماره ژوئیه ۲۰۰۸ خود، فهرستی از ۵۰ شهرآورد دنیا منتشر کرد؛ و شهرآورد تهران را در رتبه ۱ام آسیا و ۲۲وم جهان قرار داد.
سپاهان اصفهان
با این که پرسپولیس و سپاهان هر دو از باشگاه فوتبال شاهین به وجود آمدند، در گذشته بازی این دو هماوردی محسوب نمیشد. با آغاز جام خلیج فارس و قهرمانی باشگاههای اصفهانی در جامهای فوتبال ایران، به اهمیت بازیهای رودرروی باشگاههای اصفهان و تهران افزودهشد. پس از نبرد قهرمانی پرسپولیس و سپاهان در جام حذفی ۸۵-۱۳۸۴ و لیگ برتر ۸۷-۱۳۸۶، این حساسیت و اهمیت دوچندان شد، به گونهای که هماکنون این هماوردی از مهمترین بازیهای دو باشگاه در هر فصل است.