سریال, انیمیشن,زندگینامه, آهنگ,آرتور شوپنهاور,تاملی در زندگینامه و سرگذشت آرتور شوپنهاور,دانلود رایگان فیلم,بیوگرافی, بازی جدید با لینک مستقیم ,,سرگذشت
تاملی در زندگینامه و سرگذشت آرتور شوپنهاور آرتور شوپنهاور
مادر او زنی باهوش بود و یکی از نام آورترین داستان نویسان روزگار خود گردید. این زن از همنشینی با شوهر عامی خود چندان خشنود نبود و پس از مرگ او، آزادانه به عشق ورزی پرداخت و به "وایمار"، که در آن زمان، مناسبترین مکان برای این گونه زندگی بود، رفت. آرتور شوپنهاور، همچون "هملت"، بر ضد ازدواج دوباره مادرش شورش کرد. این درگیری با مادر سبب شد که او فلسفه خود را با باورهایی نیمه حقیقی درباره زنان چاشنی دهد. یکی از نامههای مادرش، چگونگی روابط آن ها را روشن میسازد:"تو ستوه آور و آزار دهنده هستی و زندگی با تو بسیار دشوار است؛ خودخواهیات همه ویژگی های نیک تو را در بر گرفته است و همه این ویژگی ها بیهوده است؛ زیرا تو نمیتوانی از خردهگیری بر دیگران دوری کنی."
آرتور شوپهناور در 22 فوریه 1788، در شهر "دانتزیگ" آلمان (گدانسک در لهستان امروزی) دیده به جهان گشود. پدر او که پیشه بازرگانی داشت، به سبب مهارت، مزاج گرم، سرشت پابرجا و عشق به آزادی، نام آور بود. هنگامی که آرتور پنج سال داشت، پدرش از "دانتزیگ" به "هامبورگ" کوچ کرد؛ زیرا "دانتزیگ" به دلیل چیرگی "پروس" در سال 1793، استقلال خود را از دست داده بود. بدین ترتیب، شوپنهاور جوان، میان تجارت و داد و ستد بزرگ شد و با وجود تشویق و تحریک پدر، این کار را ترک کرد، ولی اثرات آن در وی باقی ماند که عبارت بود از رفتاری کمابیش خشن، ذهنی حقیقتبین و شناختی نسبت به امور دنیا و مردم؛ همین امر، وی را در برابر فیلسوفان رسمی آکادمیک، که او از آنها بیزار بود، قرار داد. شوپنهاور میگوید:
"طبیعت، نهاد و یا اراده، از پدر به ارث میرسد و هوش، از مادر."
مادر او زنی باهوش بود و یکی از نام آورترین داستان نویسان روزگار خود گردید. این زن از همنشینی با شوهر عامی خود چندان خشنود نبود و پس از مرگ او، آزادانه به عشق ورزی پرداخت و به "وایمار"، که در آن زمان، مناسبترین مکان برای این گونه زندگی بود، رفت. آرتور شوپنهاور، همچون "هملت"، بر ضد ازدواج دوباره مادرش شورش کرد. این درگیری با مادر سبب شد که او فلسفه خود را با باورهایی نیمه حقیقی درباره زنان چاشنی دهد. یکی از نامههای مادرش، چگونگی روابط آن ها را روشن میسازد:
"تو ستوه آور و آزار دهنده هستی و زندگی با تو بسیار دشوار است؛ خودخواهیات همه ویژگی های نیک تو را در بر گرفته است و همه این ویژگی ها بیهوده است؛ زیرا تو نمیتوانی از خردهگیری بر دیگران دوری کنی."
از این رو مادر و فرزند از یکدیگر جدا شدند و شوپنهاور، گاهی مانند دیگر میهمانان به خانه مادر خود میرفت؛ روابط آن دو بسیار رسمی و مودبانه گردید و آن ناسازگاری و کدورتی که گاهی میان افراد خانواده دیده میشود، بین آن دو وجود نداشت.
رابطه ی مادر و فرزند را "گوته" تیرهتر کرد، زیرا به مادر خبر داد که فرزندش مردی بسیار نام آور خواهد شد؛ مادر هرگز نشنیده بود که دو نابغه از یک خانواده به وجود بیاید. سرانجام، روزی، درگیری به اوج خود رسید و مادر، رقیب و فرزند خود را از پلهها پایین انداخت و فرزند به مادرش گفت که آیندگان، مادر را تنها از راه فرزند خواهند شناخت. پس از آن شوپنهاور به زودی "وایمار" را ترک گفت و دیگر میان آن دو دیداری صورت نگرفت.
تامس تافه می گوید:
"درباره دیدگاه های او [شوپنهاور] درباره زنان چیزی نمیتوان گفت، جز این که این دیدگاه ها شاید کمی عجیب و غریب باشد."
شوپنهاور با پایان دوره دبیرستان و دانشگاه، مدتی را به همنشینی با مردم و عشقبازی گذرانید که نتایج آن، در سرشت و فلسفهاش آشکار گردید. او افسرده و دریده و شکاک بار آمد؛ دچار وسوسه ترس و گمان های بد شد، پیپ خود را در قفل و کلید نهان میکرد و هرگز نگذاشت تیغ سلمانی به گردنش برسد؛ همیشه زیر بالش خود طپانچهای پُر میگذاشت، شاید برای آن که کار دزدان را آسان تر سازد. از سر و سدا بیزار بود و در این باره مینویسد:
"... میزان بردباری که شخص میتواند در برابر سر و سدا داشته باشد، با استعداد ذهنی او نسبت عکس دارد و از این راه میتوان به درجه هوش و استعداد او پی برد... سر و سدا برای مردم هوشمند، رنج و عذاب است... نیروی فراوانی که از برخورد اشیا و چکش زدن و افتادن آنها به وجود می آید، هر روز مرا رنج و عذاب داده است."
شوپنهاور به کمک یک هندو از باورهای بوداییان آگاهی یافت و پس از بررسی و اندیشه زیاد به آیین بودایی، باور کامل پیدا کرد. وی از این که قدر و اهمیتاش را کسی نمی شناخت، سخت آشفته گردیده و این حس در او به درجه بیماری رسیده بود.
"رساله ی اجتهادیه" او در سال 1812 با نام "چهار اصل دلیل کافی" نوشته شد و پس از آن، شوپنهاور، همه زمان خود را صرف تدوین شاهکار خود به نام "جهان همچون اراده و تصور" نمود. به نظر او این کتاب دیگ جوش پر از اندیشه ها و باورهای کهن نیست، بلکه از اندیشهای زیبا و تازه ترکیب شده است. این امر بیانگر خودخواهی و غرور گستاخانهای است، ولی بسیار درست است.
شوپنهاور با نوشتن این کتاب، مدعی شد که پاسخ همه مسایل فلسفی را یافته است؛ تا آنجا که میخواست بر نگین انگشتری خود، تصویر "سفینکس" را در حال انداختن خود به گرداب، نقش کند؛ زیرا سفینکس گفته بود که اگر کسی برای مسایل و چیستانهای او پاسخی بیابد، خود را به گرداب خواهد افکند.
با این همه، کتاب شوپنهاور، توجه مردم را جلب نکرد؛ مردم به اندازه کافی بدبخت بودند و دیگر نمیخواستند کتابی درباره بدبختی و سیه روزی خویش بخوانند. از این رو، شوپنهاور به سختی از مردم رنجید و نسبت به اجتماع بدبین گشت. شانزده سال پس از انتشار این کتاب، به شوپنهاور خبر رسید که بخش بزرگی از نسخه های چاپی کتاب را به جای کاغذ باطله فروخته اند.
شوپنهاور همه باورها و آرای خود را در این کتاب گنجانید؛ تا آنجا که کتاب های دیگر او، تنها شرح این کتاب به شمار می رود. وی در سال 1836، رسالهای به نام "اراده در طبیعت" منتشر کرد که تا اندازهای در کتاب "جهان همچون اراده و تصویر"، که در سال 1844 منتشر شد، گنجانیده شده بود. او در سال 1841، کتابی به نام "دو مسئله بنیادی اخلاقی" نوشت و در سال 1851، کتابی به نام "مقدمات و ملحقات" را منتشر کرد که میتوان آن را به "پیش غذاها و دسرها" نیز برگردان کرد. این کتاب به انگلیسی به نام "مقاله ها" یا "رساله ها" برگردان شده است و از خواندنیترین آثار او به شمار می رود. شوپنهاور در ازای نوشتن آن، تنها ده جلد از نسخه های چاپی آن را دریافت کرد. با چنین شرایطی، خوشبین بودن دشوار است.
شوپنهاور آرزو داشت که فلسفه خود را در یکی از دانشگاه های بزرگ آلمان تدریس کند؛ این فرصت در سال 1822 پیش آمد و وی را به عنوان دانشیار به دانشگاه "برلین" فرا خواندند. او از روی عمد، همان ساعاتی را که هگل در آن درس می داد، برای تدریس برگزید و بر این باور بود که دانشجویان به او و هگل همچون آیندگان خواهند نگریست؛ ولی به دلیل عدم پیشباز دانشجویان، ناگزیر شد در اتاق خالی تدریس کند. از این رو، از امر تدریس کنار گرفت و برای انتقام، هجونامههای* تلخی بر ضد هگل نوشت. در سال 1831، بیماری وبا شهر "برلین" را فرا گرفت و هگل و شوپنهاور هر دو گریختند، ولی هگل پس از بازگشت، گرفتار بیماری شد و پس از چند روز درگذشت. شوپنهاور به "فرانکفورت" رفت و مانده عمر هفتاد و دو سالهی خود را در آنجا سپری کرد.
دانشگاه ها از او و آثارش بیخبر بودند؛ گویا هر پیشرفت مهم فلسفی میبایست بیرون از فضای دانشگاه صورت گیرد. نیچه میگوید:
"هیچ چیز، دانشمندان آلمان را مانند عدم شباهتی که میان شوپنهاور و آنان بود رنج نداد."
سرانجام، شوپنهاور به نامآوری رسید و نزد همگان، پرآوازه گشت. مردم طبقه متوسط از وکلا و پزشکان و بازرگانان، او را فیلسوفی یافتند که با واژه های بر سروسدای مظنونات [ =پندارها ] دانش الهی سر و کار ندارد؛ بلکه دیدگاهی پذیرفتنی درباره رویدادها و زندگی روزانه دارد. اروپایی که از بردباری ها و کوشش های 1848 سرخورده بود، به پیشباز این فلسفه که بازتاب نومیدی 1815 بود، رفت. حمله دانش به الهیات، نفرت سوسیالیسم از تهیدستی و جنگ و اجبار حیاتی درگیری برای زندگی؛ همگی عواملی بودند که سبب نامآوری شوپنهاور شدند.
وی با آزمندی، همه گفتارهایی را که درباره او مینوشتند، می خواند؛ از دوستان خود درخواست کرده بود که هرچه درباره او چاپ میشود، برایش بفرستند. در سال 1854، واگنر نسخهای از "حلقه نیبلونگ" را به همراه ستایشی از فلسفه موسیقی شوپنهاور برای او فرستاد. بدین ترتیب، این بدبین بزرگ در سنین پیری تا اندازهای خوشبین گردید؛ پس از غذا به گرمی، فلوت مینواخت و از روزگار سپاسگزار بود که او را از آتش جوانی رهانیده است. در سال 1858و در هفتادمین سال زایش وی، از همه بخشهای اروپا، سیل تبریک و شادباش به سوی او روان گردید.
شوپنهاور تنها دو سال پس از کسب چنین آوازهای زنده ماند و در 21 سپتامبر 1860، ]در فرانکفورت[ هنگامی که به تنهایی سرگرم خوردن صبحانه بود و گویا تندرست به نظر میرسید؛ درگذشت. [در اتاق کارش دو مجسمه برنزی وجود داشت: یکی از کانت و دیگری از بودا]
گردآوری و ویرایش: مریم فودازی
برگرفته از:
- ویل دورانت، تاریخ فلسفه، برگردان عباس زریاب، چاپ هجدهم، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی، تابستان ۱۳۸۴.
- تافه، تامس؛ فلسفه ی آرتور شوپنهاور؛ برگردان عبدالعلی دست غیب؛ نشر پرسش، 1379.
* سرودهای که در آن، کسی را دشنام دهند یا سرزنش کنند.
دانلود,بیوگرافی, انیمیشن,دانلود کتاب زندگینامه استیو جابز - ویرایش دوم,زندگینامه,والتر آیزاکسن, آهنگ,دانلود رایگان,کتاب,استیو جابز,سرگذشت استیو جابز,لینک مستقیم,,دانلود رایگان فیلم,pdf, بازی جدید با لینک مستقیم , سریال
دانلود کتاب زندگینامه استیو جابز - ویرایش دوم انیمیشن
استیو جابز در میان مدیران عصر ما تبدیل به یک استوره شد که دنیای فناوری را تکان داد. زندگی و تفکر متفاوتش از او مردی ساخت که نام او را تبدیل به یک نماد ساخته است. ولی می دانید که او در طول حیات و مدیریتش علاقه ای به عمومی کردن زندگی شخصی خود نداشت و به همین خاطر میلیون ها نفر مشتاق بودند با داستان زندگی این نابغه تکنولوژی آشنا شوند. تا پیش از انتشار این کتاب ...
استیو جابز در میان مدیران عصر ما تبدیل به یک استوره شد که دنیای فناوری را تکان داد. زندگی و تفکر متفاوتش از او مردی ساخت که نام او را تبدیل به یک نماد ساخته است. ولی می دانید که او در طول حیات و مدیریتش علاقه ای به عمومی کردن زندگی شخصی خود نداشت و به همین خاطر میلیون ها نفر مشتاق بودند با داستان زندگی این نابغه تکنولوژی آشنا شوند. تا پیش از انتشار این کتاب ...
بازی جدید با لینک مستقیم ,Niosha Zeighami,نیوشا ضیغمی,بیوگرافی,خبرهای جدید,آرش پولادخان,کامل ترین,شوهر نیوشا ضیغمی, سریال,همسر نیوشا ضیغمی, انیمیشن, آهنگ,عکس های جدید,Biography,photo,گالری,دانلود رایگان فیلم,نیوشا ضیغمی و همسرش,عکس,تازه ترین,,93,زندگینامه,بیوگرافی و عکس های جدید نیوشا ضیغمی,مصاحبه,همه عکس ها,picture
بیوگرافی و عکس های جدید نیوشا ضیغمی بازی جدید با لینک مستقیم
ما آدمها همیشه به چیزهایی که نداریم، فکر میکنیم، ولی من همیشه در این فکرم که اگر اتفاقاتی که رخ داده اتفاق نمیافتاد چه میشد؟ در حال حاضر من خودم را انسان خوشبختی میدانم. تا به امروز به خیلی از چیزهایی که میخواستهام رسیدم. خدا را صد هزار مرتبه شکر میکنم که خانوادهام سالم هستند و یک خانواده چهارچوبدار و سلامت دارم. خیلیها به من میگفتند سینما آدمها را از زندگی واقعی دور میکند ولی برای من این اتفاق نیفتاد. من الان هم کارم را انجام میدهم و هم خانوادهام را دارم. همیشه تعریفی که من از جامعه درباره یک بازیگر شنیده بودم این بود که اگر یک بازیگر ازدواج کند دیگر نمیتواند کار کند اما اینگونه نیست همسرم درکنار من است نه در رو بهروی من... مثلا در روزهایی که من فیلمبرداری داشتم در سرما و گرما و در هر موقعیتی من را درک کرده است. نبودنهای من و بیحوصلگیهایم را تحمل کرده و در کنارم بوده است.بیش از همه چیز خانوادهام برایم اهمیت دارد. روزی هم که داشتم ازدواج میکردم آرش به من گفت اگر یک روز من به تو بگویم کار نکن، نمیکنی؟ گفتم نه، بازی نمیکنم. چون دلم نمیخواهد زندگی واقعی من به خاطر کارم آسیب ببیند اما اگر روزی ببینم که کارم به زندگی شخصیام میخواهد آسیب برساند یا برای یک مدت رهایش میکنم یا اینکه کمرنگش میکنم.
عکس های جدید نیوشا ضیغمی و شوهرش 93
نیوشا ضیغمی - امین حیایی - بابک برزویه
نیوشا ضیغمی و همسرش
نیوشا ضیغمی و همسرش
عکس جدید نیوشا ضیغمی - بدون آرایش
عکس جدید نیوشا ضیغمی و همسرش - کنسرت محمد علیزاده
مهدی پاکدل ، شهرام حقیقت دوست، نیوشا ضیغمی و سایر بازیگران
در شب بازی ایران و آرژانتین (جام جهانی 2014 برزیل)
نیوشا ضیغمی و همسرش آرش پولادخان
نیوشا ضیغمی و همسرش آرش پولاد خان
عکس جدید کتایون ریاحی و نیوشا ضیغمی
نیوشا ضیغمی ، بهنوش بختیاری ، نسرین مقانلو ، رامسین کبریتی و....
عکس دست جمعی از بازیگرها
تولد 18 تیر ماه سال 1359 در تهران، دارای مدرک کارشناسی روانشناسی کودک از دانشگاه شهید بهشتی هستم و بازیگری را ...
نیوشا ضیغمی جزء آن دسته از بازیگران جوان سینمای ایران است که طی سالهای اخیر توانست پلههای موفقیت را به خوبی طی کند. او فعالیت خود را در عرصه بازیگری با آموزشگاه بازیگری سینماگران جوان آغاز کرد و برای مجموعه «در چشم باد» به آقای جعفری جوزانی معرفی شد او با فیلم «پرتقال خونی» در جشنواره فیلم فجر گذشته حضور داشت، اما اینبار او فقط بازیگر نبود، نیوشا ضیغمی به همراه همسرش «آرش پولادخان» سرمایهگذاری این فیلم را هم به عهده داشتند. سال گذشته نیوشا ضیغمی علاوه بر تهیه کنندگی، مرکز پوست و زیبایی خود با نام آدونیس را نیز تاسیس کرد.
روانشناسی کودک خواندم
متولد 18 تیر ماه سال 1359 در تهران، دارای مدرک کارشناسی روانشناسی کودک از دانشگاه شهید بهشتی هستم و بازیگری را از کلاسهای بازیگری سینماگران جوان شروع کردم. سال 1382 به پروژه «در چشم باد» آقای جعفری جوزانی معرفی شدم.
از شکست نمیترسم
من همیشه به عنوان فردی که میخواهد یک زندگی پویا را تجربه کند، زندگی پرفراز و نشیبی را تجربه کردهام و هیچ وقت از ریسک کردن نترسیدهام. به نظر خودم راز موفقیت من این است که اول ایمان داشتم به کارهایی که میخواستم انجام بدهم و دوم اینکه باور داشتم کاری که میخواهم انجام بدهم برایم مهم است و باید انجام بشود، پس کارم را دنبال میکنم و سختیها نمیتواند مانع من باشد چون از شکست نمیترسم پس حتما به نتیجه میرسم.
پدرم مخالف بود
وقتی میخواستم وارد بازیگری شوم مادرم مخالفت نمیکرد ولی آن دید مادرانه نسبت به آینده من را در نظر میگرفت اما پدرم با بازیگر شدن من زیاد موافق نبود. پدرم اصولا کارهای علمی را دوست داشته و دارد و ترجیح میداد من پزشک یا مهندس شوم تا بازیگر! وقتی وارد این عرصه شدم و با کار آقای جوزانی شروع کردم و پس از آن هم بلافاصله وارد سینما شدم، در همان سال اول نتیجه خوبی حاصل شد، پدرم تغییر موضع داد و با کار من موافقت کرد.
بازیگر یعنی
....
به نظر من بازیگر مثل یک کاتالیزور است، شرایط و دغدغههای انسانهایی که روی کاغذ ترسیم شدهاند را مانند یک فیلتر از خود عبور میدهد و از خود یک شخصیت تازه میسازد. حتی این شخصیت میتواند آنقدر تاثیرگذار باشد که گاهی وقتها بازیگر خودش را بعد از بازی در آن نقش فراموش کند. کما اینکه من این اتفاق را در زندگی بازیگریام تجربه کردهام. بعد از بازی در فیلم «شوریده» تحولی در زندگی من رخ داد و من را به یک فرد دیگر تبدیل کرد. شهامتی را به دست آوردم که شاید قبلا آن را نداشتم. پس برای من بازیگری حرفه مقدسی است.
تهیه کنندگی، سلام
سال گذشته من وارد مسیر تهیهکنندگی سینمایی شدم. کار بسیار سختی بود چون معمولا تصور بیشتر مردم از تهیهکننده یا یک فرد با تجربه است یا فردی با گیس سفید. بسیاری از افراد آدمی با شمایل من را برای تهیهکنندگی دور از تصور میدانند. یکی از عللی که من را به سوی تهیهکنندگی کشاند فیلمنامههای بدی بود که به من پیشنهاد میشد. وقتی وارد عرصه تهیه شدم خیلی حرفها شنیدم، مثلا اینکه نیوشا ضیغمی پول میدهد تا در فیلم بازی کند، در صورتی که اگر ما کمی منطقی فکر کنیم یک بازیگر وقتی در طول سال از 10 فیلمنامه، هفت فیلمنامه به او پیشنهاد میشود چه احتیاجی به این دارد که با پول خود را در سینما ماندگار کند؟
حتی خیلیها من را ترساندند که شاید اگر وارد این حرفه شوم دیگر تهیهکنندهها به من پیشنهاد بازی نخواهند داد. اما من تصمیم به انجام این کار گرفته بودم و با ارادهای که داشتم این کار را به ثمر رساندم و هیچکدام از این اتفاقات برای من رخ نداد.
نمیخواهم بگویم که در این کار از کسی کمک نگرفته ام، بسیاری از دوستان با تجربه من را برای رسیدن به هدفم یاری کردند، همسر من کارش این نبود اما ایشان را ترغیب به سرمایهگذاری در سینما کردم و امروز از نتیجه کارم راضی هستم.
î
اگر روزی میتوانستم در زمان سفر کنم به قرن نوزدهم میرفتم، برای اینکه قرن بیست و یکم قرن تکنولوژی است و قرن سرد و پر دغدغهای است ولی قرن نوزدهم قرن احساس و هنر بود.
î
خسرو شکیبایی و اکبر عبدی همیشه از استوره های من بودند و هستند
در سینمای ایران سوپراستار نداریم
ستاره آدمیست که واجد شرایط ستاره بودن در دنیاست و این شرایط را افراد کمی در سینمای جهان دارند. متاسفانه ما در سینمای ایران ستاره نداریم. مثلا «رابرت دنیرو» را همه سینماگران در دنیا میشناسند پس میتوان به او لقب استار را داد. اما در ایران یکسری از بازیگران هستند که قطعا واجد شرایطی بودند که آنها را با بازیگران همزمان خود متمایز کرده و در نزد مخاطبین دارای ویژگیهایی کرده است که به خاطر آنها به سینما میروند. از نظر من این هیچ بد نیست بلکه یک نعمت خدادادی است. اینها قابلیت ستاره شدن هم دارند اما شرایطی که برسینمای ما حاکم است این امکان را از آنها گرفته است.
خوشــــبخــــتم
ما آدمها همیشه به چیزهایی که نداریم، فکر میکنیم، ولی من همیشه در این فکرم که اگر اتفاقاتی که رخ داده اتفاق نمیافتاد چه میشد؟ در حال حاضر من خودم را انسان خوشبختی میدانم. تا به امروز به خیلی از چیزهایی که میخواستهام رسیدم. خدا را صد هزار مرتبه شکر میکنم که خانوادهام سالم هستند و یک خانواده چهارچوبدار و سلامت دارم. خیلیها به من میگفتند سینما آدمها را از زندگی واقعی دور میکند ولی برای من این اتفاق نیفتاد. من الان هم کارم را انجام میدهم و هم خانوادهام را دارم. همیشه تعریفی که من از جامعه درباره یک بازیگر شنیده بودم این بود که اگر یک بازیگر ازدواج کند دیگر نمیتواند کار کند اما اینگونه نیست همسرم درکنار من است نه در رو بهروی من... مثلا در روزهایی که من فیلمبرداری داشتم در سرما و گرما و در هر موقعیتی من را درک کرده است. نبودنهای من و بیحوصلگیهایم را تحمل کرده و در کنارم بوده است.بیش از همه چیز خانوادهام برایم اهمیت دارد. روزی هم که داشتم ازدواج میکردم آرش به من گفت اگر یک روز من به تو بگویم کار نکن، نمیکنی؟ گفتم نه، بازی نمیکنم. چون دلم نمیخواهد زندگی واقعی من به خاطر کارم آسیب ببیند اما اگر روزی ببینم که کارم به زندگی شخصیام میخواهد آسیب برساند یا برای یک مدت رهایش میکنم یا اینکه کمرنگش میکنم.
یک خاطره
در دوران مدرسه بچه خیلی شر و شیطانی بودم و بیشتر اوقات از کلاس اخراج میشدم، یادم میآید ناظمی به نام خانم زارع داشتیم که خیلی از او میترسیدم. یک روز دوستانم به شوخی من را بیرون از کلاس گذاشته بودند و در را گرفته بودند... من آنقدر به در لگد زدم که در شکست و پای من از آنطرف در بیرون آمد و همان لحظه هم خانم زارع سر رسید.
کعبه مثل هیچ جایی نیست
آرش پولادخان میگوید: من تجربه این سفر را از قبل داشتهام و از اینکه نیوشا به عنوان همسرم اینبار در کنارم بود خوشحال بودم. همیشه با خود میگفتم که آیا این اتفاق برای نیوشا هم رخ میدهد تا در آن لحظه خودش را محک بزند؟ حتی من به محمدرضا گلزار گفتم آنجا که میرسی حال و هوایت عوض میشود و از خود بیخود میشوی. وقتی در آن موقعیت قرار میگیری یادت میرود تو چه کسی هستی و الان کجایی. شاید شما از کنار صدها انسان در آنجا رد شوی یکی در حال دویدن است و گریه میکند یکی در حال سجده گریه میکند. شما متوجه این افراد نمیشوید شما آنجا فقط خود و خدای خودتان را میبینید. تمام اعمالتان در یک لحظه مانند یک فیلم از جلوی چشمانتان عبور میکنند و بیاراده اشک در چشمانتان حلقه میزند. میدانید هر انسانی شاید بنا به موقعیتی که در آن قرار میگیرد دچار یک غرور خاص میشود ولی آنجا به این باور رسیدم کسانی هم که غرور دارند نمیتوانند خدا را فراموش کنند.
نیوشا می گوید: نکته دیگری که برای من بسیار جالب بود اینکه خانه خدا شبیه به هیچ جایی از دنیا نیست من روز اولی که وارد مکه شدم در شوک بودم، مانند یک قیامت واقعی است ولی شما زنده آن را تجربه میکنید، شاید شنیده باشید که در قیامت هیچ کس به فکر کسی نیست و مادر بچهاش را نمیشناسد؛ همه از کنار هم رد میشوند و هم را نمیبینند وهمه یکسان هستند. خانه خدا واقعا مانند قیامت است همه یکسان لباس میپوشند و هیچ تفاوتی ندارند و همه افراد به خدای واحد فکر میکنند.
او در ادامه میگوید: من وقتی برگشتم مطالبی را خواندم و شنیدم که واقعا شوکه شدم، ما مخارج سفرمان را خودمان پرداخت کردیم و وزارت ارشاد فقط ما را دعوت کرد و سهمیه را به ما داد ولی دیدم عدهای عنوان کردهاند که این پول بیت المال بوده و این چه کسانی بودهاند که به این سفر فرستاده شدهاند؟ خدا ما را طلبید که به این سفر رفتیم. چرا همیشه از دید ما کسی باید به سفر حج برود که سنی از او گذشته است؟ من بسیاری از افراد را میشناسم که پول و موقعیت هم دارند ولی طلبیده نمیشوند. حتی موقعی که گروه هنرمندان اعزام شدند ما پنج روز بعد رفتیم چون هنوز رفتن ما قطعی نبود اما چه کسی میتواند خواست خدا را عوض کند.
آرش در تکمیل حرف نیوشا ادامه میدهد: من به خاطر مشغله کاری واقعا نمیتوانستم به این سفر بروم و این باور من بود که رفتنم غیرممکن است. روزی که گفتند بلیط هواپیما گرفته شده من هنوز امیدوار رسیدن به کاروان نبودم برای همین با کسی خداحافظی نکردم اما انگار همه چیز دست به دست هم داد تا ما به این سفر برویم.
آرش پولاد خان: خوشحالم
من از اینکه در این خانواده هستم بسیار خوشحالم. در معرفی خودم باید بگویم متولد شهر اصفهان و 37 ساله هستم و شغل من تجارت نقره است. نیوشا در ادامه صحبتهای همسرش ادامه میدهد: آرش دارد شکسته نفسی میکند شاید اگر آرش نبود من تهیهکننده نمیشدم. درست است که کارش سینما نبود اما کار خودش با هنر واقعی عجین شده. آنقدر که هنر ایران در اصفهان قوی است در هیچ شهری نیست. به نظر من به کار نقره و قلم اصفهان در دنیا ظلم شده، و باید برای شناخته شدن آن کاری بکنیم. در کل آرش یک پشتوانه و تکیهگاه خوب برای من است.
جواد عزتی و همسرش مه لقا باقری،کمند امیر سلیمانی و نیوشا ضیغمی
حدیث میر امینی ، نیوشا ضیغمی ، روناک یونسی و حسام نواب صفوی
عکسی از علی دایی ، احسان خواجه امیری ،محمدرضا گلزار ،نیوشا ضیغمی،
شیلا خداداد،مریلا زارعی ،الناز شاکردوست ،مهناز افشار
نیوشا ضیغمی ، علی لهراسبی ، محسن یگانه و رضایزدانی
نیوشا ضیغمی در مراسم ختم پدر حامد بهداد
نیوشا ضیغمی و مازیار فلاحی
نیوشا ضیغمی و همسرش آرش پولاد خان
همه عکس ها,,بیوگرافی,کامل ترین,تازه ترین,Soolmaz Aghmaghanii,Biography,93,عکس,همسر سولماز آقمقانی,picture,photo,گالری,بیوگرافی و عکس های جدید سولماز آقمقانی , آهنگ,آلبوم,دانلود رایگان فیلم,سولماز آقمقانی,عکس های جدید,خبرهای جدید,زندگینامه,شوهر سولماز آقمقانی,به روز,آرشیو, انیمیشن, بازی جدید با لینک مستقیم , سریال
بیوگرافی و عکس های جدید سولماز آقمقانی انیمیشن
سولماز آقمقانی بازیگر متولد: 1363 محل تولد: تهران سولماز آقمقانی متولد خرداد ماه ۱۳۶۳ در تهران است. وی تا کنون در فیلم هایی چون «مسافر»، «کلانتر»، «زائرسرای ممتاز»، «وفا»، «سرنوشت»، «دیدار»، «سه در چهار»، «مادر زن سلام» و «بی اجازه» به ایفای نقش پرداخته است. وی همچنین در مجموعه های تلویزیونی «راه شب» ، «روزگار غریب» و «ما فرشته نیستیم» به ایفای نقش پرداخته است.
سولماز آقمقانی
بازیگر
متولد: 1363
محل تولد: تهران
سولماز آقمقانی متولد خرداد ماه ۱۳۶۳ در تهران است. وی تا کنون در فیلم هایی چون «مسافر»، «کلانتر»، «زائرسرای ممتاز»، «وفا»، «سرنوشت»، «دیدار»، «سه در چهار»، «مادر زن سلام» و «بی اجازه» به ایفای نقش پرداخته است. وی همچنین در مجموعه های تلویزیونی «راه شب» ، «روزگار غریب» و «ما فرشته نیستیم» به ایفای نقش پرداخته است.
دانلود فیلم بدون اجازه با بازی سولماز آقمقانی
photo of leila hatami,آلبوم عکس های لیلا حاتمی,بچه های لیلا حاتمی,,بیوگرافی,بیوگرافی و عکس های جدید از لیلا حاتمی,لیلا حاتمی,عکس,لیلا حاتمی و خانواده اش,عکس های جدید, آهنگ, انیمیشن,جدیدترین عکس های لیلا حاتمی 93, بازی جدید با لینک مستقیم , سریال,عکس های کودکی و بچگی لیلا حاتمی,لیلا حاتمی و شوهرش,همسر لیلا حاتمی,زندگینامه,بیوگرافی لیلا حاتمی,جشنواره کن 2014,لیلا حاتمی در جشنواره کن 2014,عکس لیلا حاتمی و پدر مادرش,مصاحبه,ژیل یاکوب,دانلود رایگان فیلم,شوهر لیلا حاتمی
بیوگرافی و عکس های جدید از لیلا حاتمی لیلا حاتمی در جشنواره کن 2014
در بهار سال ۱۳۹۰ در مراسم فرش قرمز فیلم جرم (مسعود کیمیایی) به همراه علی مصفا شرکت کرد.در تابستان همین سال به دنبال اکران جدایی نادر از سیمین به فرانسه و ایتالیا سفر کرد و در افتتاحیه اکران فیلم همراه با اصغر فرهادی حضور داشت.و سر انجام پس از نامزدی جدایی نادر از سیمین در بخش بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان اسکار در زمستان سال ۹۰ همراه اصغر فرهادی و پیمان معادی راهی مراسم اسکار در آمریکا شد.پس از آن در مراسم اختتامیه جشنواره کن شرکت کرد و جایزه بزرگ این جشنواره را به متئو گارونه کارگردان ایتالیایی فیلم واقعیت اهدا کرد. چند ماه بعد لیلا حاتمی به همراه همسرش علی مصفا و فرزندانش برای اکران فیلم پله آخر در جشنواره کارلووی واری راهی جمهوری چک شد و جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن این جشنواره را نیز به خاطر بازی در این فیلم کسب کرد. بعد از آن در پی اقامت علی مصفا در فرانسه برای حضور در فیلم جدید اصغر فرهادی به همراه وی عازم فرانسه شد و چندین ماه در آنجا اقامت داشت.پس از بازگشتش به ایران در پاییز ۹۲ به همراه علی مصفا در مراسم بزرگداشت داریوش مهرجویی شرکت کرد.لیلا حاتمی در بیشتر فیلمهایش نقش زنی از طبقات بالای اقتصادی یا فرهنگی جامعه، با روحیه خونسرد و شخصیت مستقل و محکم را بازی کردهاست.
گالری عکس های جدید لیلا حاتمی 94
علی مصفا و لیلا حاتمی
لیلا حاتمی در پشت صحنه در دنیای تو ساعت چند است؟
لیلا حاتمی | سی و سومین جشنواره فیلم فجر
کامل ترین و زیباترین گالری عکس های جدید لیلا حاتمی 93
عکس متفاوتی از لیلا حاتمی؛ بانوی هنرمند و با وقار سینمای ایران
لیلا حاتمی در جشنوار فیلم رم
عکس های جدید لیلا حاتمی 93
عکس های جدید لیلا حاتمی در جشنواره کن - بهار 1393 (می 2014)
لیلا حاتمی (زاده ۹ مهر ۱۳۵۱، تهران) بازیگر سینما و تلویزیون ایران است. وی فرزند علی حاتمی و زری خوشکام و همسر علی مصفا میباشد. لیلا حاتمی با کسب چندین جایزه از جشنوارههای داخلی و خارجی (18 جایزه یا کاندیدای جایزه از مجموع 24 فیلمی که بازی کرده است) یکی از موفقترین بازیگران ایرانی از لحاظ تعداد جوایز دریافتی میباشد.
لیلا حاتمی در رشته ریاضی فیزیک در تهران دیپلم گرفت. برای ادامه تحصیل به لوزان سوئیس رفت. در دانشگاه پلی تکنیک در رشته برق شروع به تحصیل کرد. تحصیل در این رشته را پس از دو سال نیمه کاره رها کرد و به دانشگاه لوزان، سوئیس رفت و آنجا ادبیات فرانسه خواند. به علت بیماری پدرش در ۱۳۷۵ تحصیل را نیمه کاره رها کرد و به ایران بازگشت. در سال 1378 با علی مصفا ازدواج کرد. از آن پس در تهران زندگی میکند. وی دارای دو فرزند به نام های مانی و عسل است.
نخستین حضورش در سینما در نقش کودکی کمالالملک (در فیلم "کمال الملک" به کارگردانی پدرش علی حاتمی) بود. در سال ۱۳۷۰ در فیلم دلشدگان که آن هم ساختهٔ پدرش علی حاتمی بود ایفای نقش کرد و پس از آن در ۱۳۷۵ برای اولین بار در یک کار سینمایی در فیلمی که کارگرداناش پدرش نبود ( فیلم لیلا از داریوش مهرجویی) نقش یک زن نازا را ایفا کرد و برای آن دیپلم افتخار جشنواره فیلم فجر را گرفت. فیلم موفق دیگر او آب و آتش بود که در آن نقش یک زن روسپی (مریم) را به خوبی اجرا کرد. بازی آتیلا پسیانی زوج و پسر عموی مریم از نکات درخشان دیگر فیلم بود.
سفارت فرانسه طی بیانهای اعلام کرد نشان ادب و هنر درجه شوالیه توسط وزیر فرهنگ و ارتباطات این کشور به لیلا حاتمی اعطا شدهاست. در قستمی دیگر از این بیانه آمده: "این نشان به خاطر خلاقیت هنری یا ادبی و یا به خاطر مشارکت در تلالوی هنر و ادب، در فرانسه و در جهان به هنرمندان اعطا میشود."
در سال ۱۳۸۹ به همراه اصغر فرهادی و چندی از بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین به جشنواره فیلم برلین دعوت شد ولی به هر دلیلی که برخی آن را بازی در فیلم بعدیش (پله آخر) میدانند در اختتامیه شرکت نکرد. که در آن مراسم به همراه ساره بیات و سارینا فرهادی برنده خرس نقرهای بهترین گروه بازیگران زن شد.
در بهار سال ۱۳۹۰ در مراسم فرش قرمز فیلم جرم (مسعود کیمیایی) به همراه علی مصفا شرکت کرد.
در تابستان همین سال به دنبال اکران جدایی نادر از سیمین به فرانسه و ایتالیا سفر کرد و در افتتاحیه اکران فیلم همراه با اصغر فرهادی حضور داشت.
و سر انجام پس از نامزدی جدایی نادر از سیمین در بخش بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان اسکار در زمستان سال ۹۰ همراه اصغر فرهادی و پیمان معادی راهی مراسم اسکار در آمریکا شد.
پس از آن در مراسم اختتامیه جشنواره کن شرکت کرد و جایزه بزرگ این جشنواره را به متئو گارونه کارگردان ایتالیایی فیلم واقعیت اهدا کرد. چند ماه بعد لیلا حاتمی به همراه همسرش علی مصفا و فرزندانش برای اکران فیلم پله آخر در جشنواره کارلووی واری راهی جمهوری چک شد و جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن این جشنواره را نیز به خاطر بازی در این فیلم کسب کرد. بعد از آن در پی اقامت علی مصفا در فرانسه برای حضور در فیلم جدید اصغر فرهادی به همراه وی عازم فرانسه شد و چندین ماه در آنجا اقامت داشت.پس از بازگشتش به ایران در پاییز ۹۲ به همراه علی مصفا در مراسم بزرگداشت داریوش مهرجویی شرکت کرد.
لیلا حاتمی در بیشتر فیلمهایش نقش زنی از طبقات بالای اقتصادی یا فرهنگی جامعه، با روحیه خونسرد و شخصیت مستقل و محکم را بازی کردهاست.
ماجرای ازدواج لیلا حاتمی با علی مصفا
علی مصفا برای خواستگاری لیلا حاتمی پیش داود رشیدی رفت
چندی پیش داود رشیدی بازیگر مطرح سینما تیاتر و تلویزیون در گفتوگویی با مجله پردیس روایت جالبی از آشنایی با خانواده حاتمی و ماجرای این ازدواج تعریف کرده بود: صمیمیت من و علی حاتمی به سالهای قبل برمیگردد. ما با هم دوست بودیم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم. لیلی و لیلا با هم بزرگ شدند . من و علی حاتمی واقعا مثل دو برادر بودیم و رفت و آمد ما و خانواده او هنوز هم ادامه دارد تا جایی که آقای مصفا برای خواستگاری از لیلا (حاتمی) پیش من آمد چون علی (حاتمی) دیگر فوت کرده بود.
در جایی دیگر خانم لیلا حاتمی، خود در این باره سخن گفته اند : آن حسها همهاش واقعی است
خیلیها معتقدند رابطه عاشقانه شخصیتهای فیلم "لیلا" با توجه به واقعی بودن آن در بین بازیگرانش برای تماشاگران خاص و عام، بسیار باورپذیر درآمده است. وی در پاسخ به این سوال که چقدر از ارتباط عاشقانه فیلم واقعی بوده و آیا حس علاقمندی این زوج هنرمند سینما در طول همین کار شکل گرفته، گفته است: «اتفاقا دوست دارم به این سوال جواب بدهم. آن حسها همهاش واقعی است. قبل از شروع فیلمبرداری حسهایمان به هم شروع شده بود. اصلا آقای مهرجویی اول ما را به هم علاقمند کرد و بعد فیلمش را ساخت».
کاندید جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن از انجمن منتقدان برای فیلم «پله اخر»- ۱۳۹۳
کاندید جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن از انجمن منتقدان برای فیلم «سر به مهر»-۱۳۹۲
برنده جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره فیلم های ایرانی سان فرانسیسکو برای فیلم «آشنایی با لیلا »-۱۳۹۲
برنده جایزه« پروین» (به همراه ترانه علیدوستی و نگار جواهریان)-۱۳۹۱
برنده جایزهٔ بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره فجر کرمانشاه برای فیلم «سر به مهر» -۱۳۹۱
کاندید جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن از انجمن منتقدان برای فیلم «پله اخر» -۱۳۹۱
برنده گوی بلورین بهترین بازیگر زن از چهل و هفتمین جشنواره کارلووی واری برای فیلم «پله آخر» - ۱۳۹۱
کاندید سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه و لباس از سی وامین جشنواره فجر برای فیلم «پله اخر»- ۱۳۹۰
کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از سی وامین جشنواره فیلم فجر برای فیلم «نارنجی پوش» -۱۳۹۰
کاندید جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره فیلم های اسیایی برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» -۱۳۹۰
برنده جایزه فیبرشی بهترین بازیگران زن از جشنواره فیلم پالم اسپرینگز برای فیلم «جدایی نادراز سیمین» (به همراه ساره بیات و سارینا فرهادی) -۱۳۹۰
برنده خرس نقرهای بهترین بازیگر زن از جشنواره فیلم برلین برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» (به همراه ساره بیات و سارینا فرهادی)- ۱۳۸۹
کاندید جایزه بهترین بازیگر زن از بخش مسابقه فیلم های اول برای فیلم «چیزهایی هست که نمیدانی» - ۱۳۸۹
کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» -۱۳۸۹
برنده جایزهٔ بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنوارهٔ فیلم حراره برای فیلم «هر شب تنهایی» - ۱۳۸۹
کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول زن از چهاردهمین جشن خانه سینما برای فیلم «پرسه در مه» - ۱۳۸۹
کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم «چهل سالگی» -۱۳۸۸
برنده جایزهٔ بهترین بازیگر نقش اول زن در سومین جشن منتقدان برای فیلم «بی پولی» - ۱۳۸۸
برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم «بی پولی» - ۱۳۸۷
کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از بیست و سومین جشنواره فیلم فجر برای فیلم «سالاد فصل» - ۱۳۸۳
کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول زن از ششمین جشن خانه سینما برای فیلم «ارتفاع پست» - ۱۳۸۱
برنده جایزه بهترین بازیگر از جشنواره مونترال کانادا برای فیلم «ایستگاه متروک»-۱۳۸۱
کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از بیستمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم «ایستگاه متروک» - ۱۳۸۰
برنده تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول زن از پنجمین جشن خانه سینما برای فیلم «آب و آتش» - ۱۳۸۰
بهترین بازیگر نقش اول زن سال به انتخاب نویسندگان و منتقدان سینمایی برای فیلم «آب و آتش» - ۱۳۸۰
کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از هفدهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم «شیدا» - ۱۳۷۷
برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن از پانزدهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم «لیلا» - ۱۳۷۵
شصت و هفتمین دوره جشنواره فیلم کن (۲۰۱۴)
عکس جنجالی لیلا حاتمی در حال روبوسی با ژیل یاکوب
خانم حاتمی در این باره عذرخواهی کردند و گفتند که من پیش تر به مسوولین جشنواره درباره این مسایل و محدودیت هایی که وجود دارد توضیح داده بودم ولی گویا آقای جاکوب به دلیل کهولت سن این مساله را به یاد نداشت. همچنین گفتند که من هتا با دستم، حرکت پیشگیرانه ای انجام دادم که این اتفاق رخ ندهد (در ویدیو کاملا مشخصه) ولی متاسفانه ...
لیلا حاتمی در کنار مادرش زری خوشکام
لیلا حاتمی و همسرش علی مصفا به همراه فرزندانش (مانی و عسل)
کودکی لیلی رشیدی و لیلا حاتمی
اولین حضور لیلا حاتمی در سینما
فیلم «کمال الملک» ساخته «علی حاتمی» در نقش یک پسر بچه
لیلا حاتمی و شوهرش علی مصفا - فیلم پله آخر
جدیدترین فیلم لیلا حاتمی
بازی مشترک لیلا حاتمی و علی مصفا در فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
دانلود فیلم زیبای در دنیای تو ساعت چند است؟
عکس کودکی لیلا حاتمی در کنار پدر و مادرش - على حاتمى و زرى خوشکام
لیلا حاتمی، پسر و همسرش
لیلا حاتمی و نیکی کریمی
کودکی لیلا حاتمی - پشت صحنه فیلم حاجی واشنگتن - سال 1361
دانلود فیلم جدید «در دنیای تو ساعت چند است» با بازی لیلا حاتمی
دانلود کلیپ ها و مصاحبه های تصویری از لیلا حاتمی
دانلود فیلم جدایی نادر از سیمین با بازی لیلا حاتمی
دانلود فیلم بی پولی با بازی لیلا حاتمی